زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۹۲۱ روز پیش
به حال و روزم خندید.
خوب میدانست کی چه بگوید تا طرف مقابلش را به هم بریزد.
روانی باهوشی بود.
تمام آن بازجوییها از مقابل چشمانم گذشت.
گذشت و رسیدم به ونسا که چند شب پیش با حرفهایش به هم ریختم.
تهدید بود...
میخواست فکرم را مشغول کند و موفق شد.
مگر امکان داشت اسم دخترم را از زبان یک قاتل بشنوم و به هم نریزم؟
- تو خیلی زود عصبانی میشی!
فشار عصبی زیادی را داشتم
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فریبا
81چرا اینقد رو ایوان کراش زدین نمیفهمین واقعا اون یه قاتله
۳ سال پیش/♧
131😂🤤اوففف همیشه ادم های بد داستان خیلی بد کراشن لعنتی ها 😂🤨تو واقعیت دستمون بهشون نمیرسه یکم اکشن شه زندگیمون فقط بخور و بخواب کار😂😂🥲
۳ سال پیش---
51کراش که منطق حالیش نمیشه به خاطر همین میگیم کراش....طرف جذابه کراش میزنیم روش، حالا هرکی میخواد باشه
۳ سال پیشالما
81اون یه قاتله مفیده و واقعانم کراش زدنیه منکه عاشق شخصیتشم😍❤️😘😘💋
۳ سال پیشHesel
90وای چه باحال گفت سلام کن ببینم🤣🤣🤣
۳ سال پیشتنها
50لعنتی روانی دیونه ایوان عالیه من عاشقشم
۳ سال پیش
Sa_r_a
20لنتی خوِدِ خودِ کراشِ این ایوان 😲😲😲😲😲کاش عکس شخصیت ها رو هم نویسنده بزاره🙂💔