پارت هفتاد

زمان ارسال : ۹۱۷ روز پیش

دست‌هایم آشکارا می‌لرزید.
تلفن را نمی‌توانستم محکم بگیرم و هر بار از دستم سر می‌خورد و در مرز افتادنش، به سختی حلقه دستم را دورش محکم می‌کردم.
کاش استفان نمی‌رفت.
نگاهم را در اطرافم گرداندم تا پیداش کنم که از آن دور اشاره داد به حرف زدن ادامه بدهم.
- شوکه شدین؟! حرف بزن... به شوهرت گوش کن.
نفسم در سینه حبس شد!
هراسان یک دور، دور خودم چرخیدم.
ما را می‌دید... اما از‌ ک

727
379,049 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مح

    00

    یعنی ونسا رو میدزده با میکشههه من که خیلی کنجکاوم

    ۱۰ ماه پیش
  • Hesel

    70

    واااای ترخدا به لاریسا و استفان و ونسا کاری نداشته باشه🥺🥺🥺

    ۳ سال پیش
  • malikeh

    ۱۶ ساله 10

    نه زرنیخ فقط آدمای بد رو میکشه به اونا کاری نداره

    ۳ سال پیش
  • افرا

    110

    یعنی میخاد چیکار کنه؟!

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید