پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۹۲۷ روز پیش

شانه‌هایم را میان دست‌هایش فشرد.
- این دیگه دست ما نیست.
کنار رفت... با چشم تعقیبش کردم؛ وارد آشپزخانه شد و از کابینت‌های بالایی بطری بیرون آورد و دو لیوان هم برداشت. با لبخند جذابی به سمتم آمد. یک پایم رو مبل بود و پای دیگرم روی زمین. آرنجم را روی پشتی مبل گذاشتم و دستم را تکیه‌گاه سرم کردم.
سر راهش چراغ‌های اضافی را خاموش کرد که به خانه فضای تاریک و روشنی داد و کنارم جای گرفت...

727
379,446 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Hesel

    41

    ممنون از اینکه این آهنگ رو گذاشتی آمنه دلم براش خیلی تنگ شده بود😍🥺

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید