پارت شصت و دوم

زمان ارسال : ۹۳۱ روز پیش

*** 

- مامان من کتاب داستان می‌خوام!
از گاز دور می‌شوم و نگاهم را به ونسا می‌دهم.
روی صندلی نشسته و دارد تند تند پاهایش را تکان می‌دهد.
موهای بافته شده‌اش از دو طرف روی شانه‌ای افتاده‌اند و کش موی صورتی‌اش با لباس بنفش تضاد زیبایی ایجاد کرده است.
لبم کش می‌آید و لبخندی می‌زنم.
- بعد ناهار می‌ریم می‌خریم، خوبه؟
تند تند سر تکان می‌دهد و نمکی می‌خندد.
امرو

727
379,661 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sena

    30

    😐😕

    ۳ سال پیش
  • الما

    150

    من الان کاملا منتظر یک اتفاق زرنیخیم🥺😐😑

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید