پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۹۱۴ روز پیش

لبخندم لرزان است...
دست‌هایم می‌لرزند و نگرانی توأم با شادی دارم.
مردد می‌پرسم: مطمئنن خودشه؟
سری تکان می‌دهد.
- خودشه. الان می‌آرنش.
دست‌هایش را به هم می‌مالد و با خنده و هیجان رو به هکرها می‌گوید: مرسی از همتون.
هکرها که هنوز هم شوکه هستند، به خودشان می‌آیند و سری تکان می‌دهند.
یکی از آن‌ها دستی به پشت گردنش می‌کشد.
- دیگه کاری با ما ندارید؟
استفان جلو م

723
375,430 تعداد بازدید
1,200 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Sena

    20

    پ اونی ک کشته شدع کیع اگع قاتل سفارشیو گرفتن

    ۳ سال پیش
  • افرا

    20

    وویی چقده خفنهههههه

    ۳ سال پیش
  • Hesel

    61

    منم با دوستان موافقم کسی که دستگیر شده ایوان نیست.

    ۳ سال پیش
  • الما

    50

    وایییییی چه جای هم تمم شد چنقذه خفنههههههههههه

    ۳ سال پیش
  • بهاره?

    70

    خانم نویسنده عکس شخصیت ها رو نمیزارین؟ آخه اینطوری بیشتر شخصیت ها رو تصور میکنم

    ۳ سال پیش
  • (،)(ویرگول)

    60

    وویی خیلی هیجانیه من تا فردا میمیرم از انتظار😶

    ۳ سال پیش
  • *♡~دلوان~♡*

    70

    اوههههه چرا پارتا کمه کمه کمهههه،وایییی لاریسا وقتی بفهمه اون قاتل سفارشیه قیافش این شکلیه¤_○

    ۳ سال پیش
  • ---

    52

    زرنیخ قرار بود قاتل سفارشی رو بکشه، کسی رو اجیر نکرده بود براش کاری بکنه......این کلا یکی دیگس

    ۳ سال پیش
  • فریبا

    120

    زنیخ خودش نیست قاتل سفارسی رو دستگیر کردن

    ۳ سال پیش
شروانو (شَروانو) لحظاتی پیش

پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم می‌گفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمی‌گنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخره‌ترین چیز ممکن بود... یکی یک‌دانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم می‌کرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب می‌دانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب می‌آمد، موهایم را شانه می‌کرد و از قوی بودنم حرف می‌زد. لبخند می‌زد و خیره در چشمان سیاهم می‌گفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات می‌سازن، بزرگ‌تر کن؛ حتی اگر هیچ‌کس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچ‌کس نداره، تو می‌تونی از ویرونه‌ها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو می‌بخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشی‌هات مبارزه کنی چون تو قوی‌ترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

یک جرعه از کتاب غرور_و_تعصب

تعداد آدم‌هایی که من واقعا دوستشان دارم زیاد نیست؛ تعداد کسانی که نظر خوبی دربارشان دارم از آن هم کمتر است "من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم از آن ناراضی‌تر می‌شوم" هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم که آدم‌ها "شخصیت ناپایداری دارند" نمی‌شود روی ظواهر، لیاقت یا فهم و شعورشان حساب باز کرد! نویسنده : جین آستین

فروردین
۲۷
نقد و بررسی رمان سووشون

اکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسفاکثر ما داستان سیاوش و مرگ مظلومانه اش را به احتمال زیاد شنیده و یا خوانده ایم. در سوشوون نیز با داستان یوسف

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید