قصه ی دو هم خون،قصه ی یک خواهر و برادر ..
قصه ی که در ابتدا کمی تلخ مینماید،اما در پس این تلخی،شیرینی جاودانی همراه است ..خواهری فداکار ..دلسوز..به مقابله با بردارش که بیش از حد سرکش شده است میرود ..
در این راه،صدمات زیادی به خودش وارد میکند اما دست نمیکشد،به امید آنکه روزی برادرش را نجات دهد ..
در این راه درگیر عشقی سوزان میشود ..و خیلی از اتفاقات دیگر که همراهش است !
اما آیا موفق به نجات برادر میشود یا خود هم در آتش می افتد ؟!


112
64,564 تعداد بازدید
50 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۵۴ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Mahsa

    ۱۷ ساله 00

    وای واقعا قلبم درد گرفت مهنا دختر خیلی قوی بودو اسلن جا نمیرد بیشتر از همه از شخصیت مهنا خوشم بود دوسش دارم رمان قشنگی بود ودر اخر تنکس

    ۱ ماه پیش
  • عالی

    ۱۸ ساله 00

    عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • Nilo

    00

    خیلیییی قشنگ و متفاوت بود...بی نظیر بود... هزار بار ارزش وقت گذاشتن داره

    ۲ ماه پیش
  • مهسا

    ۲۵ ساله 00

    سلام و درود خدمت نویسنده گرامی خسته نباشید در کل رمان خوبی بود و برخلاف بقیه رمان ها به واقعیت نزدیک بود و این خوبه اما کاش فلش بک نداشت و درست از زمان گذر می کرد یکمم گیج کننده بود در کل ممنون☺️

    ۳ ماه پیش
  • سحر ۳۵

    00

    قشنگ بود

    ۴ ماه پیش
  • Aramesh

    00

    عالیی رمانش خعلی خوبه پیشنهاد میکنم حتما بخونید:)♡

    ۵ ماه پیش
  • ماهرخ

    00

    عالییییییی بود و کاملا متفاوت و قابل لمس

    ۵ ماه پیش
  • اروشا

    00

    باحال بود و قشنگ🥺

    ۶ ماه پیش
  • فاطیما

    ۱۵ ساله 10

    روی هم رفته رومانه خوبی بود رابطه خواهر و برادری مهیار و مهنا رو دوست داشتم.

    ۱۰ ماه پیش
  • زهرا

    10

    به نظر من رمان خیلی ضعیفی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • ستایش

    00

    رمان عالیی بود ب مقداری هم اموزنده کاش رابطه هنه خواهر برادر مثل مهیار و محنا بود

    ۱۱ ماه پیش
  • یاس

    ۱۹ ساله 10

    خوش به حال مهیار واسه همچین خواهری،رابطه خواهر برادریشون محشررر بود

    ۱ سال پیش
  • ..

    31

    جالب نبود

    ۱ سال پیش
  • ثنا

    10

    منظورم یکی شبیه افسانه و افسانه ها منظورم اینه شاید من تو شرایطش نباشم ولی منم مثل اون دخترم دخترها همدیگرو میتونن درک می کنن پسرها هم پسرارو درضمن رمان متفاوتی بود و از عشق بین خواهر و برادر لذتبردم

    ۲ سال پیش
  • ثنا

    10

    مرد نیستم یک دخترم یک دختر یکی شبیه افسانه و افسانه ها آره نباید تنهاش میذاشت چون در کنار هم میتونستن درداشونو کم کنن افسانه با مهیار و مهیار با افسانه ولی الان چی اره پسره شاید باید کمی میرفت دور میش

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.