رمان راجب دختری بنام بهار است که باخانواده اش هرسال تابستان ها و عیدها به ویلای پدربزرگش درشمال که در جمع خود شان به ویلای خانوادگی معروف بود می رفتند. علاوه بر خانواده بهار خاله ها و دایی هایشم می آمدند و در اون ویلا سهمی داشتند. پسرخاله بهار ” احسان ” در این نشست و برخاست های خانوادگی به بهار علاقه مند و سپس عاشقش میشود!. و از طرفی هم دخترخاله ی بهار”سیما” که دختر غر غرو و فیس و افاده اى بود به احسان علاقه داشت و نسبت به بهار حسادت داشت. اوایل تعطیلات تابستان بود که همه برای رفتن به آن ویلا به تکاپو افتاده بودند اما اونسال اتفاق عجیبی افتاد و … پایان خوش است. این رمان زندگی نامه ی خود نویسنده است و تمام اتفاقات مو به مو و خط به خط حقیقت دارد و فقط یک داستان نیست!. رمانی قدیمی و بسیار جذاب و هیجانی که امیدوارم لذت ببرید.


200
75,078 تعداد بازدید
332 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۱۱ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلا

    ۱۹ ساله 00

    خیلی چرت حیف وقت ادم بهار خیل***گونه مسخرع اسماملان داستانه واصلان به واقعیت شباهت نداره

    ۲ ماه پیش
  • سارا

    ۳۰ ساله 10

    مزخرف بوود واقعا من تا نصفه خوندم مسخره بود ادامه ندادم

    ۲ ماه پیش
  • مریم

    10

    اصلاجالب نیست حوصله سربره دیگه ازقسمت ۸به بعدنخوندمش خواننده رومسخره کرده ازعمل پاشده رفته عقدش خوب شده همش چرت

    ۲ ماه پیش
  • م.ج

    20

    خیلی مسخره بود مخصوصا همش فحش میداد دختره اه اه

    ۳ ماه پیش
  • Ziba

    30

    خیلی مضخرف بود.. اصلا حرفه ای نوشته نشده بود

    ۵ ماه پیش
  • مائده

    ۱۸ ساله 50

    مزخرف بود، شخصیت بهار رو مخ ترین و بی احساس ترین بود

    ۶ ماه پیش
  • حدیثه ,

    40

    خوب نبود قلم نویسنده ضعیف بود خیلی ابتدایی نوشته شده بود

    ۷ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۶ ساله 10

    سلام خدمت نویسنده عزیزم واونایکه نظر مرا میخونن خیلی رمان عالی بود وخنده دار به خصوص ابراز احساسات احسان وبهار ابراز احساساتشان هم خرکی بود همش اسب وخر بود

    ۷ ماه پیش
  • حسین

    30

    خیلی رمان مبتدی و بی معنایی بود احسان قراره عمل کنه ولی تو اتاق عقد پیداش میشه اصلا حرفه ای نبود و کاملا بچه گانه بود بنظرم نویسنده باید بدونه تو رمان نویسی کاری کنه خوننده جذب کنه نه اینکه سر در گم

    ۷ ماه پیش
  • mobina

    14

    خیلی رمان قشنگی بود یکی از. بهترین رمان هایی بود که خوندم از نویسنده ممنونم به خاطر این رمان محشر🙂🫰🏻

    ۸ ماه پیش
  • آتنــا

    ۱۷ ساله 30

    خیلی رمان چرت و مسخره ای بود شخصیت بهار اصلا شیطون نبود و فقط دوست داشت احسانو مسخره کنه احسان ولش میکرد بهتر بود هرچی فحش بلد بودم بهش دادم بعضی جاهاشم خیلی ضایع بود مثل مراسم عقد شون

    ۸ ماه پیش
  • مهدیه

    ۱۳ ساله 20

    خخخ فرض کنید احسان از اتاق عمل پاسده رفته مراسم عقد بعد داره قر میده انگار نه انگار عمل کرده بعد اخرش میاد میگه تیر خورده بود به گردنبند احساس داشت باهام شوخی میکرد واقعا مسخرس 🤣🤣🤣

    ۸ ماه پیش
  • Fatima

    00

    خیلی ممنون بابت رمان زیبا و سرگرم کننده اتون هنوز خیلی جا براب بهتر شدن هست اما همین خیلی خوب بود امیدوارم که موفق باشید و به همه خواسته هاتون برسید 🌼

    ۸ ماه پیش
  • موفرفری

    40

    خیلی بد بود اصلا توصیه نمیکنم نوع تایپ بد بود و بعضی جاهای رمان هم از بقیه رمان ها اصکی رفته بود

    ۸ ماه پیش
  • نیایش

    ۱۴ ساله 10

    یک سوال به گفته خلاصه رمان این زندگی نامه نویسندست الان احسان نویسنده داستانه؟! الان یعنی زنش بهاره؟

    ۱۱ ماه پیش
  • ب ت چ

    ۹۰ ساله 10

    والا ماهم نمیدونیم فهمیدی به منم بگو

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.