عسل دومین دخترخانواده معمولی است و باکلی دغدغه و فکر.
پدرش سریدار باغ خاندان کیان هست و پسر خانواده کیان، اروَند کیان وقتی از هامبورک آلمان به ایران بازمی گردد، مشکلات عسل شروع می شود، چراکه اروَند برای خلاص شدن از برخی مشکلات شخصی برای عسل که خود گرفتار است، یک پیشنهاد عجیب می دهد...
پیشنهادی وسوسه انگیز و درحین حال خطرناک.


24
56,391 تعداد بازدید
36 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۲۷ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم

    ۲۸ ساله 00

    عالی عالی عالی

    ۳ ماه پیش
  • خیلی خیلی مسخره بود

    10

    حیف چشمام و زمانم

    ۹ ماه پیش
  • دیار

    00

    خوب وسرگرم کننده

    ۱ سال پیش
  • ن

    ۳۱ ساله 30

    چرت بودنمیدونم چرا نویسنده هامون ایقدترویج بی بندوباری میکنن طرف شوهرداره میادمیره باپسردیگه ای خوش گذرونی اع حالم به هم خوردبابایکم وفا وپاکیوترویج کنید

    ۱ سال پیش
  • شادی

    00

    خیلی بیخود چرت و پرت

    ۱ سال پیش
  • مص

    11

    از اون رماناس ک فقط یبار ارزش خوندن داره فقط نفهمیدم بیتا چیشد حیف بود اروند بمیره

    ۲ سال پیش
  • جلالی

    10

    آخیییییی مامانم ایناااااا***واجب در کار نبود***حاجات میخوند حاج خانم

    ۲ سال پیش
  • جلالی

    10

    ههههههههه دقت کردین از***خبری نبود ولی تا یکیشون میرفت بیمارستان و بستری میشد تسبیح میگرفتن جالبه🤔🤔🤔

    ۲ سال پیش
  • م

    11

    بدنبودفقط نفهمیدیم بیتاچیشد اروندکی مرد یاچجوری طلاق گرفتن نویسنده عزیزتوکه زحمت نوشتنومیکشی کامل بنویس

    ۳ سال پیش
  • Shima

    ۱۸ ساله 61

    مگه همچین عشقایی توواقعیت وجودداره😏؟ زندگی واقعی فرقش زمین تااسمونه بااین رمانه خیالیه زیبا:))

    ۳ سال پیش
  • دلنوشته

    03

    بچه ها کسی میدونی من چطوری رمان واسه این برنامه بفرستم؟

    ۳ سال پیش
  • نصرالله امیری

    ۴۵ ساله 11

    رمانهاعالین اماخیلی غلط املایی دارن

    ۳ سال پیش
  • عسل

    ۱۵ ساله 04

    عالی حتما بخونید

    ۳ سال پیش
  • آنالی.

    52

    دوستان عزیز من این رمان رو تا آخر خوندم اصلا نخونید چون خیلی بد و بی محتوا است😊

    ۳ سال پیش
  • لادن

    ۱۵ ساله 33

    رمان خوبی بود ممنون 😊

    ۳ سال پیش
حسرت با هم بودن لحظاتی پیش

عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل‌های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می‌ریخت اما مجید عشق ممنوعه‌ی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم‌شان خانواده‌اش نمی‌دونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی می‌افته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته‌ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه‌اش به من؟...

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.