پرنسس قلعه

به قلم زهره شعرباف

عاشقانه خدمتکاری

شهرزاد دختری که به خاطر تهیه مواد پدرش به مردی فروخته میشه که خیلی هوس بازه اما بهزاد پسری که خیلی مغروره شهرزاد رو میخره…


503
86,004 تعداد بازدید
395 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۸ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • یسنا

    ۱۵ ساله 00

    شهرزاد میگفت من گوشی ندارم بعد صبح با الارم گوشی بیدار میشد! چه جالب

    ۲ هفته پیش
  • Bahar

    ۱۷ ساله 00

    عالی بود قلمش ضعیف نبود مرسی از نویسنده💜

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه

    ۱۸ ساله 00

    واقعا رمان عالی بود مرسی 🙏🏻🌷

    ۱ ماه پیش
  • ****

    ۴۰ ساله 04

    اصلا جالب نبود قلم ضعیفی داشت نا گفته نماند ک از رمان کاهار کپی شده ما خایی گناهکار کجا این کجا خسته نباشید

    ۲ ماه پیش
  • نازی

    ۲۵ ساله 00

    رمان بدی نیس قلمش بدنیس میشه بگی خوبه اگه اینقد بعضی از کلمات رو از رمان گناهکار کپی نزده بود عالی بود روانشان ولس اینجوری واقعا رو اعصابه بعضی جاها انگار داری رمان گناهکارمیخونی لامصب کپی پیست کرده

    ۲ ماه پیش
  • لیلی

    00

    خیلی رمان قشنگی وعالی

    ۲ ماه پیش
  • Nafas

    ۱۹ ساله 00

    واییی خیلی عالی بود خیلی دوست داشتم کاش ادامه داشت یعنی بی نظیر می شود مرسی از نویسنده ای درجه یک🥺🫀

    ۲ ماه پیش
  • مریم

    ۱۳ ساله 00

    عاللللللی

    ۲ ماه پیش
  • آرزو

    ۱۷ ساله 00

    عالیه حرف نداشت دست شما درد نکنه😍😍😍😍

    ۲ ماه پیش
  • نازیلامینه ختی

    ۲۵ ساله 00

    رمان قشنگی بودرمان های دیگه ام بزاریدلطفا

    ۲ ماه پیش
  • ساجده

    ۲۱ ساله 00

    خیلی عالی بود ولی نمیدونم چه مرگته که بخواطر کشته شدن اردوان یکم ناراحت شدم ولی خاک تو سر نداشتش

    ۲ ماه پیش
  • حسینی۲۲سال

    00

    نویسنده عزیز خسته نباشی رمان خیلی قشنگی بود

    ۲ ماه پیش
  • فاطمه

    ۱۷ ساله 00

    خوب بود قشنگ بود

    ۳ ماه پیش
  • سیما تحقیقی

    ۲۲ ساله 00

    واقعا عالی بود

    ۳ ماه پیش
  • سارا

    ۱۹ ساله 00

    رمان و که شروع کردم رمان گناهکار اومد توی ذهنم وخوشحال شدم که یه چیزی تو همین سبک اما وسطاش دیدم ک چقدر نویسنده بدعمل کرد

    ۳ ماه پیش
شروانو (شَروانو) لحظاتی پیش

پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم می‌گفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمی‌گنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخره‌ترین چیز ممکن بود... یکی یک‌دانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم می‌کرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب می‌دانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب می‌آمد، موهایم را شانه می‌کرد و از قوی بودنم حرف می‌زد. لبخند می‌زد و خیره در چشمان سیاهم می‌گفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات می‌سازن، بزرگ‌تر کن؛ حتی اگر هیچ‌کس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچ‌کس نداره، تو می‌تونی از ویرونه‌ها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو می‌بخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشی‌هات مبارزه کنی چون تو قوی‌ترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.