داستان در مورد دختری‌ست که در دعوایی که بین برادر بزرگش و پسر همسایه‌شان در می‌گیرد ناخواسته برادرش دست به قتل میزند و دختر به عنوان خون‌بها به پسر بزرگ خانواده مقتول داده می‌شود. پسر بزرگ خانواده از او متنفر است و به اشکال مختلف این نفرت را نشان می‌دهد… نفرتی که تاثیری متفاوت در زندگی او می‌گذارد…


67
62,472 تعداد بازدید
85 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۱ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • (。◕‿◕。)

    00

    واقعن بد بود سن هاشون چیه از کجا در او رده پ دقیقن ؟ من اونجا که گفت کنکور دترخ نم چی فههمیدم 18 سالشه و اینا چرت بود

    ۴ هفته پیش
  • Mrd

    10

    اصلا خوب نوشته نشده بود و خیلی آبکی بود...انگار می خواست کل رمان و تو دو صفحه تموم کنه...

    ۱ ماه پیش
  • Dorsa

    00

    افتضاح بابا

    ۲ ماه پیش
  • Ayda

    ۲۱ ساله 00

    بدنبود فقط اخرش خیلی یهویی تموم شد

    ۲ ماه پیش
  • ساجده

    00

    سلام ممنون از نویسنده عزیز رمان خوبی بود ولی من آخرش نفهمیدم دختره آخر دبیرستانه ۵۵ سالشه کیانوش ۴۲ سالشه دوباره به بار دیگه دختره میگه ۵۲ سالگی ام هست ولی با این حال ممنون

    ۲ ماه پیش
  • Mohadeseh

    10

    جالب نبود خیلی کتابی بود

    ۴ ماه پیش
  • زهرا

    ۲۹ ساله 20

    سلام روماناتون عالی

    ۹ ماه پیش
  • زهرا

    ۱۷ ساله 00

    رومان نه رمان😂😂

    ۵ ماه پیش
  • بهار

    40

    چرت و پرت عددا اشتبا خورده بود مثلا دختره مدرسه میره بد۵۰سالشه؟ داستانش مسخره و تکراری بود قلم نویسنده چنگی به دل نمیزد یبار نوشتاری بود و یبار گفتاری در کل ضعیف بود دو قسمت خوندم منصرف شدم.

    ۵ ماه پیش
  • هانی

    40

    این عددها چی بودهمش بدتایپ شده بودنفهمیدیم چی ب چیه.

    ۶ ماه پیش
  • الهه

    70

    چرابا اون همه بدیِ کیانوش بازم بقیه رکسانا رو سرزنش میکردن وانتظار برگشت داشتن حتی خودِ رکسانا هم همینطور بود اینقدر نباید زنها رو خوار وکوچیک تو رمانها نشون بدین .

    ۷ ماه پیش
  • ارزو

    ۲۲ ساله 12

    اولین رمانی بود خوندم بنظرم قشنگ ترین بود😊

    ۷ ماه پیش
  • سحر 34

    23

    خیلی مسخره بود

    ۸ ماه پیش
  • ویدا

    22

    دیروز ی سگ پرنده ام و کشت ب عنوان خون بها توله هاش و برداشتم،.... نوشته های این نویسنده ب این اندازه داغون 🤢🤢🤢

    ۸ ماه پیش
  • نارسیس

    10

    ۵۲ سالشه چیهههههه

    ۹ ماه پیش
  • Shokoh

    71

    اوایل رمان خوب بود.ولی خراب شد.چرا دختره توهین شنیده،مثل چی کتک خورده،بابا مامانش تحقیر شدن بعد عاشق پسره شد؟پسره هم که یه دفعه شهاب سنگ خورد تو سرش متحول شد.خیلی رمانا همینا پس عزت نفس دخترا کجاست؟

    ۱۰ ماه پیش
قرار ما پشت شالیزار لحظاتی پیش

من تاباندختم، دختری از یک خانواده‌ی روشنفکر در دهه‌ی 30 شمسی. زندگی قشنگم، عشق شمس که از کودکی با من همراه بوده و بهش امید داشتم، یک‌دفعه دود می‌شه و همه‌چی به هم می‌ریزه. اختیارم می‌افته دست عموم که به زور می‌خواد منو به عقد پسرش دربیاره. دلو می‌زنم به دریا و از خونه فرار می‌کنم، به این امید که دوست مامانم در شمال پناهم بده، اما پیداش نمی‌کنم. وسط این همه بدبختی گیر مردی می‌افتم که اون هم ارتشی فراریه و هیچ‌کدوم به هم اعتماد نداریم اما اجباراً همراه می‌شیم تا از خطراتی که احاطه‌مون کرده جون سالم به در ببریم... غافل از اینکه... چه ماجراهایی در انتظارمونه... زندگی من یه داستان پرفرازونشیبه که از خوندنش سیر نمی‌شید.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.