بذار حس کنم بامنی به قلم fereshteh
-اول باید برم پیش صدف بعد میام براتون توضیح میدم..باید باهاش حرف بزنم..
بلند شدم و رفتم سراغ کمد لباسام...هرچی دم دستم بود رو پوشیدم و بعد از برداشتن سوئیچ ماشین بدون توجه به مادربزرگم که مدام صدام میزد اومدم پایین...
برای هزارمین بار بود که میومدم سر خاک صدف..اما..اما اینبار فرق می کرد...خیلی فرق...اون از من چیزی خواسته بود که جز محالات بود...اصلا امکان نداشت همچین کاری بکنم...
گل ها رو روی قبرش چیدم و نشستم روی زمین خاکی...
دستی به قبرش کشیدم و اینجا بود که شروع به حرف زدن کردم:
-سلام صدفم...اومدنم با اومدن های دیگه خیلی فرق میکنه...این دفعه ازت خیلی دلگیرم..خودتم میدونی چرا..
بعد از رفتنت داغون شدم ولی با نامه ای که برام گذاشتی و رفتی داغون تر شدم...
چطور دلت اومد؟؟؟چرا همچین کاری با من میکنی آخه.؟؟
چرا میخوای...میخوای...با یه زن دیگه ازدواج کنم؟؟هوم؟؟؟
مگه تو نمیدونی من جز تو هیچ کس دیگه ای رو توی قلبم راه نمیدم!؟
صدف از من نخواه کاری رو انجام بدم که گفتی...نمیتونم..میفهمی...نمیتونم...
قطره اشکی رو که ریخته بود روی گونه ام،با دستم پاک کردم...سرمو تکان دادم و بلند شدم...
اما قبل از اینکه برم زیر لب زمزمه کردم:
-من دیگه هیچ وقت ازدواج نمیکنم...اینو بدون صدف
وقتی رسیدم خونه،مادربزرگم روی مبلی نشسته بود و سرش پایین...خیلی دلم براش سوخت...توی این مدت خیلی اذیت شده بود..اونم بخاطر من...لبخند نامحسوسی زدم و رفتم کنار پاش زانو زدم..
-مادربزرگ چی شده؟؟؟
سرشو گرفت بالا و صاف توی چشمام نگاه کرد
-هنوزم نمیخوای بگی چی شده؟؟؟
-هیچی..شما خودتو اذیت نکن..
خواستم بلند شم که دستمو گرفت..
-امیرحسین چی شده؟؟؟هیچ وقت اینطوری داغون ندیده بودمت...
آهی کشیدم و گفتم:
-واقعا میخواین بدونین؟؟
-آره
-الان میام
بعد از برداشتن نامه دوباره اومدم پایین...نامه رو به طرفش گرفتم و گفتم:
-بفرمایین.اینم دلیل داغون شدن من
با شک و تردید نامه رو ازم گرفت...
-این چیه؟؟
-بخونید
یه نگاه بهم کرد و عینکشو زد به چشمش...نامه رو باز کرد و شروع کرد به خوندن...از فرصت استفاده کردم و رفتم توی أشپزخونه...هر لحظه منتظر عکس العملی از جانبش بودم...لیوان رو پر از آب کردم و دوباره برگشتم توی سالن...
به چهره اش دقیق تر شدم..هر لحظه سرخ تر میشد...
نشستم روی مبلی که رو به روش بود...
بعد از خوندن نامه سرشو گرفت بالا و عینکشو درآورد
-معنی این نامه چیه؟؟
-همون چیزایی که توش نوشته.
-اینا رو صدف نوشته؟؟
-بله!
یه دفعه اشک توی چشمش حلقه زد...کمی سکوت بینمون برقرار شد و دوباره گفت:
-و چرا از تو خواسته همچین کاری بکنی؟؟
-نمیدونم.
با وحشت نگاهم کرد
-تو...تو...که...نمیخوای..
-نه مادربزرگ..معلومه که نه...
خیالش راحت شد ولی هنوزم آثار شک رو توی چشمش میدیدم...
-ولی...این خانم...اصلا کیه؟؟؟از آشناهای صدفه؟؟
-کدوم خانم؟؟
-نیاز...نیاز علوی...
با تعجب نگاهش کردم که دوباره گفت:
-همین اسمی که توی نامه هست
پوزخندی زدم..اون قدر از خوندن نامه شکه شده بودم که اصلا توجهی به اسمی که صدف گفته بود نکردم...
-نمیدونم...اصلا نمیشنامش..من تمام دوستاشو می شناختم..ولی این یکی رو نه
-باید بری به دیدنش
از حرفش شوکه شدم....با عصبانیت لیوانو کوبیدم روی میز
-چی؟؟
-همین که گفتم..شاید چیزی بین این دو نفر هست که ما ازش بی اطلاعیم
-شما از من میخوای برم دیدن اون خانم؟؟؟اگه از محتویات نامه خبر داشته باشه چی؟؟؟اگه خیالاتی پیش خودش کنه چی؟؟؟؟
-اینا همه احتماله امیرحسین...دیدنش که ضرر نداره...تو...
این رمان بیش از 52,666 نفر بازدید کننده داشته است
تعداد نظرات تایید شده : 26
لیلی
00این که این همه عاشق زنش بود پس چی شد فورا رفت با یکی دیگه😑😐
۸ ماه پیشحمیده
۲۲ ساله 40مگه یارو***نبود؟پس چرا دستپاچه شد از تب زنش؟عاقا من هنوزم درک نکردم چرا باید بخاطر سرماخوردگی تهدید به خراب کردن بیمارستان کنه؟ و د ف این چ سمی بود من خوندم!
۸ ماه پیشویدا
۲۰ ساله 00واسه چی زنش وصیت کرد با نیاز ازدواج کنه؟
۸ ماه پیشویدا
۰۰ ساله 20رمان ضعیفی بود. اول اونجوری عاشق زنش بود بعد از مدتی عاشق این دختره شد حداقل اگه مدت زیادی از مرگ زنش میگذشت رمان قابل قبولی میشد . واقعا چرا عشقارو زود فراموش میکنن بعد میرن سراغ یکی دیگه.
۸ ماه پیشسارا
00تو رمانش یک جور نامنظمی و بهم ریختگی وجود داره ودختره چرا بدون دلیل اوایل ازدواج با پسره لج بود یک جورایی ضعیف بود
۱۰ ماه پیش...
10رمانی به شدت ضعیف انگار کپی شده بود رور چند رمان یه حرف نمیزدن دختره بغض میکرد خدایی تا حالا رمان به این ابکی نخونده بودم بعد هم یه رفتارایی داشتن رفتم تو بغلش احساسم بهش عوض شد هعی واقعا یکم خلاقشین
۱ سال پیشمنم
01ای بدک نبود😶
۱ سال پیشفاطیما جنگجو
42رمان زیبا و متفاوتی بود فقط من ربط اسمشو با رمان نفهمیدم🤦 ♀️🔥
۲ سال پیشآینازشونم
۱۸ ساله 00منم همینطور
۱ سال پیشفاطمه
۳۰ ساله 10خوب بود.ممنون💛💜❤
۱ سال پیشبیتا
17در یک کلام چرت مزخرف بدون هیجان خنده دار نبود اصلاااااا چرت بوود😐😐😐
۲ سال پیشنمکدون
60برای این که اصلا ژانر طنز نبود😐😐😐😐😐
۱ سال پیشاوا
13واقعا مسخره و چرت و به درد نخور و آبکی و مضخف بود حیف نت و وقتم حیف اسم رمان که رو آیت نوشته ها بزاری
۱ سال پیشاوا
14مسخخخخخخررررررررررررررررررررره
۱ سال پیشمریم
01رمان خوبی بود😊😍😘💕
۱ سال پیشREYHANEH :)
۱۴ ساله 10قشنگ بوود🙂💕
۲ سال پیش
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
-
مگس ژانر : #عاشقانه #طنز
-
مانکن نابودگر ژانر : #پلیسی #عاشقانه #رازآلود #جنایی
-
بی تردید ژانر : #عاشقانه
-
رمان در همسایگی گودزیلا ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسطوره ژانر : #عاشقانه
-
رمان گناهکار (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
افسانهای از چمروش (چَمروش) - نسخه آفلاین ژانر : #عاشقانه #تخیلی #فانتزی
-
رمان عاشقانه بانوی قصه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
تب داغ هوس (تب داغ گناه جلد دوم) ژانر : #عاشقانه #انتقامی
-
اجباری بی رحمانه ژانر : #عاشقانه #ازدواج اجباری #اجتماعی #غمگین
-
با سقوط دست های ما ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
دختری با چشمان سرخ ژانر : #عاشقانه #تخیلی
-
یغمای بهار ژانر : #عاشقانه #اربابی
-
ماه دل (ماهِ دل) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
غرب زده ی ایرانی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #معمایی
راه های دانلود اپلیکیشن
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
دکلمه
جان دل
دکلمه
مرا به نام عشق بدنام نکن
دکلمه
کاش تو ماه بودی
دکلمه
رفتن...
دکلمه
اُهم
-
سیاهی لشگر ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
گرداب سرنوشت ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #معمایی #جنایی #روانشناختی
-
شیرشاه - VIP ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
التیام ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
دشمن بی نقص ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
اون کیه؟ ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسلحه ی خودکشی ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
عطر رازقی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
Mahso
00اوووف بابا سم خالص 😕🤢😢 یادم باشه از این به بعد رفتم کیش بگم خارج بودم🤪😁🤣