عاشقی ممنوع!

به قلم meli770

عاشقانه اجتماعی معمایی

رمان عاشقی ممنوع درمورد چهارنفره که توی خانواده شون، عاشقی ممنوعه و به خاطر عاشق شدن طرد میشن.بر اثر یه اتفاق که برای هرکدوم از بچه ها می‌افته، حس ها و توانایی هایی توی بچه ها نسبت به بقیه بیشتر میشه. به غیر از این چهارتا، چهارتای دیگه ام هستن که اون ها هم همین طورن. ازطرفی، چندنفر به خاطر این توانایی هاشون دنبالشون.
ولی چرا توی این خاندان، عاشقی ممنوعه؟


16
62,563 تعداد بازدید
10 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۷ ساعت و ۱۸ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بارانا

    ۱۶ ساله 00

    مزخرف اصن معلوم نیتی یه بار میگه کیانا یه بار میگه خاله کیانا معلوم نیست درباره ی چیه

    ۶ ماه پیش
  • Ziba

    ۲۳ ساله 00

    خیلی رمان گنگ و بی مفهومی بود

    ۱۱ ماه پیش
  • خاطره

    ۳۷ ساله 00

    خوب بود سپاس نویسنده عزیز موفق باشید 🌸🌸🌸

    ۱ سال پیش
  • ✍️

    ۲۲ ساله 00

    فقط تونستم چند سطر اول رمان رو بخونم. درکل نوشتن نیاز به قاعده و چارچوب خاص موضوع خودش رو داره تا خواننده ب سمت خوانش ، گرایش پیدا کنه.ولی متاسفانه این رمان بیشتر دافعه داره تا جاذبه .

    ۱ سال پیش
  • Fatmeh

    ۱۷ ساله 10

    خوب بود:)

    ۱ سال پیش
  • مهسا

    ۱۳ ساله 00

    فک کنم الان متوجه شدم که چرا برای این خانواده عاشقی ممنوع چون میترسن این ۴تا به سرنوشت خوردشید دچار بشن، البته امید وارم چون من الان جلد ۱،قسمت۵،هستم، و هنوز داستان رو خیلی متوجه نشدم چون کامل نخوندم.

    ۲ سال پیش
  • فاطمه

    ۱۳ ساله 22

    من رمان را کامل خوندم خیلی قشنگ بود ممنون از نویسنده من عاشق اون قسمتی شدم که سیاوش به سوزی اعتراف عاشقانه کرد زیر بارون وای خیلی خوب بود

    ۳ سال پیش
  • م

    ۱۶ ساله 90

    شرافتن خود نویسنده چطور افراد رمانو باهم تشخیص میده اصن من نمی دونم این آقاجونا کین چن تان بخدا 😂

    ۳ سال پیش
  • Happy.queen.78

    121

    دو و نیم فصل اول رو خوندم هنوز متوجه ارتباط شخصیت ها باهم نشدم 😑 خودِ نویسنده متوجه شدن باشه هنر کرده 🤐

    ۳ سال پیش
  • سننه

    48

    رمان خوبی بود

    ۳ سال پیش
شروانو (شَروانو) لحظاتی پیش

پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم می‌گفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمی‌گنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخره‌ترین چیز ممکن بود... یکی یک‌دانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم می‌کرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب می‌دانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب می‌آمد، موهایم را شانه می‌کرد و از قوی بودنم حرف می‌زد. لبخند می‌زد و خیره در چشمان سیاهم می‌گفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات می‌سازن، بزرگ‌تر کن؛ حتی اگر هیچ‌کس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچ‌کس نداره، تو می‌تونی از ویرونه‌ها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو می‌بخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشی‌هات مبارزه کنی چون تو قوی‌ترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.