بی من بمان به قلم taranom 25
رمان در مورد دختري به نام ترنمه که زن مردي به نام پرهام کيا هستش که پرهام و تمام افراد خانواده ترنم از ترنم متنفرن و يجورايي از همشون ترد احساسي شده و براي اين که بفهمين چي باعث اين نفرته و آيا واقعا ترنم قصه ما يه گناهکاره يا يه بيگناهه گناهکار با من همراه باشيد…
راستي پايانش هم خوب تموم ميشه مطمئن باشيد…
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۴۲ دقیقه
پرهام : جواب بده احمق . چه غلطی میکردی که این همه ساعت چارتا لباسو اتو نکردی ؟
بغضی که تو گلوم خونه زده رو بزور قورت میدم .
- به خدا از صبح داشتم خونه رو تمیز میکردم . شام درست کردم . انقدر کار کردم که حتی فرصت نکردم نهار بخورم .
پرهام :به درک که هیچی نخوردی . نهار کوفت کردنه تو مهم تره یا لباسای من ؟
با ناباوری بهش نگاه میکنم . از کی انقدر بی رحم شده بود که من نفهمیده بودم . از کی من به معنای واقعی کنار گذاشته شدم از دلی که اونقدر ادعای عاشقی میکرد ؟
- حق من ای... این نیست . حتی اگه گناهکارم باشم که نیستم تو حق مجازات نداری . حتی اگه لایق مردن باشم تو لایق این نیستی که بخوای جونم بگیری . اگه من گناهکارم پس تو چی هستی ؟
کی به تو گفته حق داری با کسی ازدواج کنی تا به گناه نکرده عذابش بدی ؟ کی این حقو بهت داده لعنتی ؟ کی؟
- حق من ای... این نیست . حتی اگه گناهکارم باشم که نیستم تو حق مجازات نداری . حتی اگه لایق مردن باشم تو لایق این نیستی که بخوای جونم بگیری . اگه من گناهکارم پس تو چی هستی ؟
کی به تو گفته حق داری با کسی ازدواج کنی تا به گناه نکرده عذابش بدی ؟ کی این حقو بهت داده لعنتی ؟ کی؟
پرهام پوزخند ترسناکی میزنه و بهم نزدیک میشه .
پرهام :کی گفته برای مجازات هرزه هایی مثل تو نیاز به اجازه دارم ؟ کی گفته برای این که انتقام تمام اون روز و شبایی که تو تنهاییم تو غربت فقط به دیوار اتاقم ذل زدم و از خودم پرسیدم چرا ؟ چرا این کارو با هام کرد ؟ بگیرم نیاز به اجازس ؟
اصلا کی گفته برای مجازات آدمی مثل تو که نه حرمته عشقشو نه حرمت خانوادشو نگه نداشت باید از قانون اجازه بگیرم .
دستامو گرفت و محکم فشار داد انقدر که ناخودآگاه صدای آخم در اومد.
پرهام : فقط از جلوی چشمام گمشو . کاش زودتر وجود نحستو از زندگیم پاک میکردی تا بتونم با آرامش نفس بکشم .
- تو نمیزاری برم من راضی به اینکه آزادم کنی .
پرهام :فقط با مردنت میتونی از این زندان خلاص شی . پس زودتر منو بقیه رو راحت کنو گمشو . از این خونه ، از این دنیا . کاش زودتر یمیری.
فقط نگاش میکنم . .قتی دستمو رها میکنه و حرکت میکنه تا بره آخرین حرفمو میزنم .
- اون روزی که من بمیرم مطمئن باش روز مرگ تو هم هست . من با جسمم میمیرم و تو با عذاب وجدانت با پشیمونیت با حلالیتی که ازم نگرفتیو دیگه ام نمیتونی بگیری .
روزی که من بمیرم مطمئنن حقایقی روشن میشه که برات قابل باور نیست . بعد از اون دنبال کسی میگردی که بهت بگه تو اشتباه نکردی . تو زندانبان خوبی بود اما اون روز هیچ کس تاییت نمیکنه هیچ کس...
و بعد بلند زمزمه میکنم
به من گفت برو گورِت رو گم کن …
و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
"زبانم لال !"
یه روزی به این جا میرسی مطمئن باش
و بدون این که نگاش کنم وارد اتاقم میشم و پشت در اتاق سر میخورم...
با حرفاش نابود شدم . متلاشی شدم . قلبم تیکه تیکه شد .
همه بدنم شده درد . خدایا همه راضین که سایه من از زندگیشون پاک بشه پس تو چرا راضی نمیشی /
دیگه چقدر باید پیش برم ؟ تا کجا ؟
خدایا امشب شکستم نگام کن ...
ببینم ، هیچی از ترنمت نمونده . خدایا من کج نرفتم پس چرا راه سرنوشتم انقدر از مسیر اصلیش منحرف شده .
خدایا منم میخوام برم پیش مامان گل . بزار برم . خدایا میخوام شکستنه همشونو ببینم . میخوام وقتی میفهمن حقیقت چیه که دستشون بهم نرسه . میخوام نباشم .
خدایا .....
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن" …
خدایا پس کجاست اون یه نفر که بهم بگه گریه کن . به خاطر این که یه گناهکار ناخواسته ای گریه کن .
ضجه میزنم ..
کجاست خدا اون وعده هایی که دادی پس کجاست ...
کجاست ...
گذشته
سالن پر بود از ادمای پیر و جوونی که بعضیاشونو منم نمیشناختم .
همه تو سالن بودیم .بچه های عمه و عمو و خانواده خودمون . باباجی و حتی آقا رضا . فقط پرهام هنوز نیومده بود .
تو مدتی که به خونه باغ اومده بودن متوجه شده بودم که پرهام . خیلی خوش تیپه . همیشه از لباسایه مارک میپوشه و در عین راحتی اجازه نمیده کسی به حریمش وارد بشه .
توقع داشتم امشبم مثل همیشه جذای ظاهر بشه .
در سالن باز شد و پرهام وارد شد .
آه خدای من خیلی جذاب و نفسگیر شده بود . کت شلوار آبی نفتی با پیرهنه سفید و کرواتی به رنگ کت شلوارش پوشیده بود . خیلی خوشتیپ تر از زمانهایی شده بود که با تیپ اسپرت دیدمش .
تو سالن چشم گردوندم . دیدم تمام دخترای فامیل دارن با چشماشون قورتش میدن .
بگی نگی یکمی حسودیم شد .
همین که به کنار باباجی رسید ، باباجی همه رو متوجه خودش کرد .
باباجی : دوستان و آشنایان عزیزم . همونطور که میدونید این مهمونی به افتخاطر برگشت خواهرزاده عزیزم پرهامه .
پرهامو بغل کرد و ادامه داد.
باباجی : اینم پرهام عزیزم که قرار از این به بعد همراه پدرش در یکی از عمارتهای خونه باغ زندگی کنه .و در آخر میخواستم بگم که امیدوارم بهتون خوش بگذره .
یهو دیدم سالن منفجر شد . همه دست میزدن دخترا جیغ میزدن ، سوت میزدن .
یکی نبود بهشون بگه بابا نگران حنجره خودتون نیستین نگران گوشایه ما که باشین . والا خوب کر شدیم .
چقدر حال کردم که رنگ کت شلوارش با لباس من که با اون آرایش و مدل موی باز صد برابر جلوه میکرد ، ست شده بود .
موزیک پخش شد و همه جوونا به وسط سالن رفتن .
بالاخره انقدر اون وسط رقصیدن که هم خودشونو خفه کردن هم دی جی بدبختو . حالا خوبه اعلام کردن وقته شامه وگرنه اینا امشب به خونه هاشون .نمیرسیدن .
فقط منو پرهام نرقصیدیم .
ناهید
۳۹ ساله 10😑🤐🙄
۴ ماه پیشحمیده
00سلام به همه همیشه قبل از خواندن رمان اول نظرها رو میخونم که اگر زیادی منفی بود وقت نزارم اما این رمان به دلم نشست بی حاشیه بدون شاخ و برگ اضافه ⭐⭐⭐⭐⭐🫶
۴ ماه پیشباران
۲۰ ساله 00خیلی بچه گانه بود، تند تند همه چی پیش میرفت، اگه یکم نویسنده کار میکرد روی نوشته ها، شاید روایت بهتری رقم میخورد
۵ ماه پیشسحر ۳۵
00خوب بود قشنگ بود
۵ ماه پیشالهه
00یه خورده ابتدایی وبچه گانه بود ولی قشنگ بود برای یه بار خوندن وسرگرم شدن خوبه.
۸ ماه پیشبانو ٭٭٭ خجسته
۲۱ ساله 80پرفکت بود ولی کاش ادامه میداشت مه نمی دانم چرا همو رمان که بخش مشکلات و غمگینی اش تمام شد رمان هم به پایان میرسه حال چه میشه یک چند قسمت اخیر زندگی عادی وخوشی شان رو هم بنویسید
۲ سال پیشنور
20دقیقا ب قسمت خوش رمانها ک میرسع سریع تموم میشه این واقعاااا بده بده بده
۹ ماه پیشسولماز
۳۹ ساله 10رمان فوق العاده ضعیفی بود داستان موضوع قشنگی داشت ولی نویسنده این داستان قشنگ رو خیلی کلیشه ای نوشته بود رفتن ترمه هم خیلی مسخره بود تشویق به رفتن و اینکه اگه رفتی از خونه یکی کمکت مینه اشتباه هستش
۹ ماه پیشغریبه ی اشنل
00رمان خوبی بود بین رمانایی که خوندم این یکی از خوباش بود
۱۱ ماه پیشM.r
00واقعا رمان احساسی و صد البته عالی بود با تشکر از نویسنده 😊
۱۲ ماه پیشثنا
20خوب بود ولی کاش پارت که ترنم و پرهام بعد سه سال بهم مبرسیدن احساسی تر بود
۱ سال پیشساجده
12😍💕
۲ سال پیشتارا
11عااالی بود
۲ سال پیشآدرینا
۱۵ ساله 11خوب بود👌👌
۲ سال پیشدنیا
71حداقل اسم رمانی که اسکی رفتی مینوشتی اینم بد نبود اما سفر به دیار عشق یه اثر ماندگاره چون هرموقع میخونیش تکراری نیست این واسه یه بار اوکی بودی
۲ سال پیش
جدیدترین رمان ها
عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتلهای مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش میریخت اما مجید عشق ممنوعهی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو همشان خانوادهاش نمیدونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی میافته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباختهی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقهاش به من؟...
راه های دانلود اپلیکیشن
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
اسفند
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
بهمن
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
دی
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آذر
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
آبان
نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh
فاطمه
۳۲ ساله 00رمان خوبی بود ممنون نویسنده جون ❤️❤️