خیلی خوشبخت بودم، با مردی ازدواج کردم که دل و دینم رو برده بود. زمان دانشجویی باهاش اشنا شدم، از بین تمام دخترایی که میخواستنش سهم من شد!
سفرهای لاکچری، خوشگذرونی های خفن، و ازدواجی مجلل.
این تمام چیزی بود که میخواستم، خوشبختی در اقبال من بود!
اما همه چیز زمانی بهم ریخت که روح و روانم از هم پاشید.
من ارواح رو میبینم!روح دخترهای خونه ی قدیمی و خانوادگی شوهرم.
چرا هیچکس حرفم رو باور نمیکنه؟
من دیونه نشدم، ولی چرا فقط من ارواح رو میبینم؟


42
11,428 تعداد بازدید
26 تعداد نظر
19 تعداد پارت

هنوز عضو رمان نشدی؟

همین الان روی دکمه "ارسال درخواست عضویت" بزن تا درخواستت برای نویسنده ارسال بشه و نویسنده راهنماییت کنه چطور عضو رمان بشی

کد عضویت داری؟

کد و وارد کن

18
۷ روز پیش

مطالعه این پارت

17
۸ روز پیش

مطالعه این پارت

16
۱۷ روز پیش

مطالعه این پارت

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سوال

    00

    حدیث جون چرا دیروز پارت نداشتیم🥺🥺🥺

    ۴ هفته پیش
  • سها

    20

    حدیث جون لطفا رمان فریحا رو هم داخل برنامه قرار بده

    ۱ ماه پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    چشم عزیزم

    ۱ ماه پیش
  • سها

    00

    میسی♥

    ۱ ماه پیش
  • ماریا

    00

    حدیث جون چرا پارت ۹ و ۱۰ تکراریه عزیزم؟

    ۱ ماه پیش
  • ماریا

    11

    کسی رمانو خریده؟سواله فقط. می خوام بدونم.

    ۲ ماه پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    200نفر توی وی آی پی هستند

    ۲ ماه پیش
  • لطفا

    00

    حدیث جون من فردا حق عضویت پرداخت میکنم عضو کردندو متوقف نکنی ها😥😢🥺🥺سکته میکنم😥😢🥺

    ۱ ماه پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    مرتبه پارتا عزیزم❤️

    ۱ ماه پیش
  • ریحانه در قلمرو رز

    ۲۰ ساله 10

    خیلی رمانش باحاله راستی اولین نظرم گذاشتم و احساس قدرت و افتخار میکنم اگه بخوام برای رمان بگم میشه گفت اره برای کسایی که همچیو خیلی خیلی جدی میگیرن و میدونن روی ذهنشون تاثیر میزاره بهتره نخونن

    ۲ ماه پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    ♥️😘

    ۲ ماه پیش
در رویای دژاوو لحظاتی پیش

دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می‌کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی می‌شید و احساس می‌کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می‌شنوید و فکر می‌کنید قبلا شنیدید... فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه‌ی ما همه‌ی ترسش همین حسه! نه اینکه از خودِ دژاوو بترسه، فقط نگرانه اتفاقات گذشته تکرار بشن و باز هم اون غمی که تجربه کرده به سراغش بیاد. گلشن از شباهت اتفاقات امروزش با گذشته‌اش می‌ترسه!

راه های دانلود اپلیکیشن

دکلمه

گمشده

دکلمه

پناه همیشگی قلبم

دکلمه

اُهم

دکلمه

رفتن...

دکلمه

کاش‌ تو ماه ‌بودی

نویسندگی بیاموزید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.