داماد اجاره‌ ای

به قلم فرشته آسمانی

عاشقانه طنز

دختر قصه ما برای ادامه تحصیل رفته اتریش الان هم که داره برمیگرده باباش اصرار داره که با پسر شریکش ازدواج کنه اما راحیل دوسش نداره به خاطر همین با دخترعمو و پسرعموش تصمیم میگیرن که کسی رو برای چن وقت به عنوان شوهر راحیل استخدام کنن……


190
22,128 تعداد بازدید
92 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۵ ساعت و ۱۷ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • S

    ۲۳ ساله 10

    زیبا من که لذت بردم از خوندنش اولین رمانیکه که میبینم توش از بوس و***و... خبری نیست کاش بازم از این رمانا بنویسند

    ۱ ماه پیش
  • برزه

    21

    خیلی لوس و بی مزه بود.موضوع رمان خوب بود ولی میتونست بهتر از این نوشته بشه

    ۲ ماه پیش
  • سودابه

    ۳۴ ساله 00

    بد نبود

    ۲ ماه پیش
  • مبینا

    ۱۳ ساله 33

    واقعن خیلی چرت بود وتوهین های ریزی هم سمت کسایی که چادر سر نمیکنن یا کمی بد حجاب هستن داشت

    ۳ ماه پیش
  • Dina

    12

    الان دلم میخواد بشینم زار بزنم که چرا تموم شد😕💔🥲

    ۳ ماه پیش
  • ...

    30

    اول از همه خسته نباشیدنویسنده عزیزرمان قشنگی نوشتی اما کاش هبجانش یه کم بیشتر بودتا اومدیم درگیررمان بشیم زد پایان

    ۴ ماه پیش
  • Pari

    ۱۹ ساله 10

    اولش و دوس نداشتم اما بعدش برام جذاب شد از شخصیت راحیل خیلی خوشم اومد

    ۵ ماه پیش
  • بارانا

    ۱۷ ساله 20

    خوب نبود

    ۵ ماه پیش
  • بهار

    20

    خیلی بد بود

    ۵ ماه پیش
  • مریم

    ۳۵ ساله 10

    خیلی تخیلی بود مخصوصا ثروت شهرام در صورت بیکار بودنش ولی طنز قشنگی داشت

    ۵ ماه پیش
  • عفت

    00

    جالب بود

    ۵ ماه پیش
  • Pari

    ۲۲ ساله 41

    خیلی مسخره و آبکی بود حیف وقتم😕

    ۶ ماه پیش
  • ستاره

    ۳۰ ساله 12

    خیلی ضایع داشت حجاب و***رو تبلیغ می کرد .ولی در کل خوب بود

    ۶ ماه پیش
  • مریم

    ۳۵ ساله 11

    خیلی حوصله سربر بود اوایل داستان رهاش کردم

    ۶ ماه پیش
  • عالی

    ۴۸ ساله 00

    قشنگ بود ولی برا یه قسمت دیگه جاداشت مثلا عروسی و اینا ولی من دوست داشتم وبا علاقه خوندم

    ۸ ماه پیش
شروانو (شَروانو) لحظاتی پیش

پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم می‌گفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمی‌گنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخره‌ترین چیز ممکن بود... یکی یک‌دانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم می‌کرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب می‌دانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب می‌آمد، موهایم را شانه می‌کرد و از قوی بودنم حرف می‌زد. لبخند می‌زد و خیره در چشمان سیاهم می‌گفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات می‌سازن، بزرگ‌تر کن؛ حتی اگر هیچ‌کس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچ‌کس نداره، تو می‌تونی از ویرونه‌ها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو می‌بخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشی‌هات مبارزه کنی چون تو قوی‌ترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.