داستان کوتاه آقا یوسف به قلم پرستو مهاجر (پرستو عبدالهیان)
نویسنده : پرستو مهاجر (پرستو عبدالهیان)
ژانر : داستان کوتاه
داستان در مورد مردی به نام آقا یوسفه که کلا با زن مشکل داره نمی تونه زن نگه داره. از دخترش خواهش می کنه براش بره خواستگاری ولی دراین میان اتفاقات خیلی ناگواری می افته و ادامه ماجرا .....
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
گفتنی هاروگفتم . بعد یکسال ………..
چی شده فریده جون چرا گریه می کنی ؟ چی بگم پریسا
جون ! ازدست پدرت دارم دیووونه میشم ، بهش می گم
بریم بیرون بهانه می یاره ، میگم توی خیابون دست همو
بگیریم ، دستم پرت می کنه می گه زشته تواین سن وسال
دستت بگیرم ! گفتم بهش برام یک دمپایی بخرپاهام اذیت
می کنه ، رفته یک جفت دمپایی پلاستیکی خریده که
قیمتش ارزونه . امروز اومده بهم می گه فریده اینقدر
خرید نکن ، واسه خونه بچه های من بدعادت می شند ،
بهشون عادت نده . بخدا پریسا این جوری ندیده بودم
پدر تو واقعا مریضه ومشکل داره ، باید درمان بشه !
فریده جان خودم موندم ، ایشالا که درست می شه خودت
ناراحت نکن . فریده ….. فریده ….. فریده …. بله
چی شده ؟ چند باربگم بی خودی خرج نکن الکی چرا
ول خرجی می کنی ، یوسف بس کن ! یعنی چی این
رفتارها ؟ من کجا خرج کردم ، نه بابا یعنی چی ؟ چه
معنی داره هرشب نوشابه می خری ! می زاری سرسفره
والا آدم پولداراش هم هرشب نوشابه نمی خورند . یوسف
اخلاقت گنده ، بخدا گنده من دیگه طاقت ندارم ، به جهنم
که طاقت نداری ازخودت نمی بینی که زندگی کنی ! بزار
برو، راه بازجاده دراز، هرررری .عه عه عه بابا زشته
بخدا زشته کجا بزاره بره ؟ بابا تمومش کن خجالت بکش
توخفشوپریسا دخالت نکن! پریسا جون توحرف نزن بزار
هرچی دلش می خواد بگه ، مرد نیست که نامرده ! بیا
برو گمشو ازخونم بیرون زنیکه پاپتی ، عه …. عه …
بابا ولش کن … دستش ول کن …. ساکت شو خیلی
حرف بزنی توام می اندازم بیرون فهمیدی ! معلومه که
میرم دیگه ازدستت خسته شدم واقعا خسته شدم ، برو
گمشو دختره بدبخت ! توام لنگه همونی دست کمی از
همدیگه ندارید. حالا چه کارمی کنی فریده جون ؟ چی
چی کارکنم ؟ برمی گردم شهرمون ، واقعا می خوای
بزاری بری ؟ آره دیگه ندیدی چجوری دستم گرفت و
پرتم کرد ولی اینوبدون خدا به داد توبرسه ! خودت ازاین
جهنم نجات بده . پدرت بیماره ، اخلاق نداره ، عاطفه
نداره ، زن مثل کلفت می بینه که ۲۴ ساعت بهش خدمات
بده ، محبت نداره ، نه می دونه زن چیه ونه بچه ؟ ببین
این مرد اگر۱۰۰ تا زن بگیره ، فوری طلاق می ده .
چون واقعا جنس زن نمی شناسه ! بعد یک ماه ……
دیدی دخترهی می گفتی فریده خوبه ، فریده خوبه ،
هی نازشو می کشیدی ، براش گریه می کردی بیا ببین
تقاضای طلاق داده . وای خدا نه …. نه ….. نه ….نه
پدرمن توخودت مشکل داری ازنظر دیده تو همه مشکل
دارند ، همه زن نیستند ولی می دونی چیه ! پدرحقیقت
تلخه بزاربهت بگم : زن کلفت خونه نیست که صبح تا
شب بشوره ، بپزه ، حرف نزنه ، نوکرنیست که هرچی
نازکنی نازتو بخره ، زن مهرمی خواد ، محبت می خواد
روی خوش می خواد ! تو فریده رو آدم حساب نکردی
تحقیرش کردی ، شبا بهش پشت کردی ، سرش داد زدی
سکینه گفتی ! زن زندگی نیست آشپزی نمی کنه . فریده
چی ؟ این چه مشکلی داشت؟ هان بگو؟ برای من لفظ
قلم حرف نزن ، اینا زن زندگی نیستند ، زن فقط زن
اول …. آره دیدم سرمامان خدا بیامرز چه کارهایی که
نکردی . پاشو گمشو ازجلوچشمم ! نبینمت ، توخودت
ازهمه بدتری ، جیغ وداد می زدی ، سکینه ازدست جیغ
ودادهای تورفت ! عجب ، تو راست میگی بابا جون،
جوجه رو آخرپاییز می شمارند .
بعد چندین ماه …… سلام چی شد بابا ؟ نتیجه دادگاه چی
شد ؟ هیچی چی می خواستی بشه باید ۴ میلیون مهریه
این رمان بیش از 1,170 نفر بازدید کننده داشته است
تعداد نظرات تایید شده : 14
.
00قیافه من وقتی داشتم میخوندمش 😐
۲ هفته پیشمهدیه
۱۹ ساله 10به نظر من که زن احساس داره باید نازشو بخرند نه خسیس بازی در بیارند و سرش داد بزنن مضخرف بود ولی تجربه میشه برای اینکه قبل ازدواج تحقیق کنند
۲ هفته پیشفاطی
۱۸ ساله 10پیش از حد بد بود طرز نوشتنش مسخرس معلوم نی کی داره حرف میزنه
۴ هفته پیش,,,,,
20😂😂😂این چی بود
۱ ماه پیشعسل
۲۳ ساله 20پیرمرد خسیس ،غرغرو ، بدرد نخوررررررر👎👎👎👎👎👎👎👎👎
۱ ماه پیشباحال بود
۹۹ ساله 03به نظرمن عالیییییییییییییی بود
۱ ماه پیشکاربر
51دروسته که کوتاه بوداماخیلی بدبودنفهمیدم گه کی دارع حرف میزنه وکی جواب میده کلانمیشودکه توی ذهن تصویرسازی کردخوشم نیومدممنونم ازنویسنده اینشالله که موفق باشی
۱ ماه پیشخاطره
۳۷ ساله 73عالی بود سپاس نویسنده عزیز دم و بازدمت گرم 🌹🌹🌹خود من ۱۲سال هست با شخصی بدتر از اخلاق یوسف ازدواج کردم خدا همچین آدمی رو نصیب کسی نکنه که دیونه میشه آدم فقط به خاطر دخترم دارم تحملش میکنم
۱ ماه پیشاسرا
01واقعاعالیه این یوسف خوبه خسیس ترازاین هم هست که برای۸آدم یه دمپایی هست تلویزیون تایمارگذاشته بارمزفقط همون ساعت روشن خاموش بشه حالاوای به حالاخوردخوراکشون البته الاخدابیامرزش
۱ ماه پیشخزان
20خدارشکر من دختر این نیستم وگرنه ول میکردم میرفتم
۱ ماه پیشمارال
۱۴ ساله 40وای خدا این چه سمی بود🤣🤣🤣یوسف اعصاب نداشت 🗿🤣خیلی باحال بود 😂
۱ ماه پیشمعصومه!!!
30در حد یکی رمان کوتاه خوب اما مرده واقعا اعصاب نداشت ، رو مخ من که خیلی بود😵 💫
۱ ماه پیشتنها
42خوب نبود.
۱ ماه پیش
محمد پسریه که تو زندگیش نقش سیاهی لشکر رو داره و فقط پی شیطنتهای جوونیه! از بابای کارگردانش، یزدان رحمتی، میخواد وارد دنیای بازیگری بشه اما یزدان نمیذاره چون میدونه تو این مورد جدی نیست و معتقده که خودش باید گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون! به خاطر همین هم محمد دست به کارای دیگهای میزنه تا روی پای خودش وایسه. بعد از قبول نشدن توی کنکور به بهانههای مختلف سربازیش و عقب میندازه اما دست آخر مجبور میشه که به سربازی بره! به واسطه دانیال صدیقی که توی فیلمای پدرش بدلکاری میکنه، با برادرزادهش آشنا میشه... برادرزاده دانیال صدیقی نقطه مقابل محمده! حالا وجود یه اکیپ دیوونه کنار محمد، میتونه اون و برای انجام کارایی که براشون برنامه ریخته انجام بده، تشویق کنه! اما امان از روزی که چند نفری که فکر میکنن عقل کل هستن، بیفتن کنار هم! ‼️سیاهی لشکر با دو رمان عشق آمازونی و ویانا نیوز در ارتباطه اما اگر نخونده باشین هم مشکلی پیش نمیاد.
-
مگس ژانر : #عاشقانه #طنز
-
مانکن نابودگر ژانر : #پلیسی #عاشقانه #رازآلود #جنایی
-
بی تردید ژانر : #عاشقانه
-
رمان در همسایگی گودزیلا ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسطوره ژانر : #عاشقانه
-
رمان گناهکار (نسخه کامل) ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
افسانهای از چمروش (چَمروش) - نسخه آفلاین ژانر : #عاشقانه #تخیلی #فانتزی
-
رمان عاشقانه بانوی قصه ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
تب داغ هوس (تب داغ گناه جلد دوم) ژانر : #عاشقانه #انتقامی
-
اجباری بی رحمانه ژانر : #عاشقانه #ازدواج اجباری #اجتماعی #غمگین
-
با سقوط دست های ما ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
دختری با چشمان سرخ ژانر : #عاشقانه #تخیلی
-
یغمای بهار ژانر : #عاشقانه #اربابی
-
ماه دل (ماهِ دل) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #اجتماعی #رازآلود #هیجانی
-
غرب زده ی ایرانی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #معمایی
راه های دانلود اپلیکیشن
ژانر ها بیش از 35 ژانر مختلف
دکلمه
جان دل
دکلمه
مرا به نام عشق بدنام نکن
دکلمه
کاش تو ماه بودی
دکلمه
رفتن...
دکلمه
اُهم
-
سیاهی لشگر ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
گرداب سرنوشت ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) ژانر : #پلیسی #عاشقانه #معمایی #جنایی #روانشناختی
-
شیرشاه - VIP ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
التیام ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
دشمن بی نقص ژانر : #عاشقانه #اجتماعی
-
اون کیه؟ ژانر : #عاشقانه #طنز #اجتماعی
-
اسلحه ی خودکشی ژانر : #پلیسی #عاشقانه
-
عطر رازقی ژانر : #عاشقانه #اجتماعی #درام
هما
00نوشتن داستان کوتاه رئال کار سخت و احتیاج به مطالعه زیادی داره واقعا آفرین خیلی عالی نوشتید مرسی.