مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده )

به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)

عاشقانه اجتماعی

دختری به نام ستاره که در پی اتفاقی، از سمت خانواده‌اش طرد شده و به خانه‌ی مادربزرگش پناه می‌برد. به خاطر شرایط روحی نابسامانی که دارد، به پیشنهاد عمویش حامد تصمیم می‌گیرد در شرکتی مشغول به کار شود تا از تنهایی و گوشه‌گیری فاصله بگیرد. آشنایی‌اش با نیما شهسوار، سرآغاز ماجراهایی می‌شود...


263
67,410 تعداد بازدید
133 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۸ ساعت و ۵۲ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Mina

    00

    عاااااالی بوووووووود

    ۲ هفته پیش
  • برزه

    00

    خوب بود.این رمانو دوست داشتم

    ۱ ماه پیش
  • فاطی

    00

    واقعاً عالییییی بود 😍😍

    ۱ ماه پیش
  • ایلی

    00

    خیلی خوب بود

    ۱ ماه پیش
  • محدثه

    ۱۳ ساله 00

    عاللللللللیییییییییییییییییییییی نگار جون بهترین رمانیبود که تو این دو سال خوندم موفق باشی گلم لطفا دوباره رمان اینجوری بنویس ممنون فقط سر سدرا خیلی اشک ریختم راستی میترا چیشد?

    ۱ ماه پیش
  • حدیث

    ۱۸ ساله 00

    عالللللی بود قلم زیبایی داشتی برای بار چندم بود که میخوندمش ممنون از نویسنده

    ۲ ماه پیش
  • اعظم

    00

    عالی بود رمان خیلی خوبی بوددست نویسنده دردنکند

    ۲ ماه پیش
  • م

    00

    عالی

    ۲ ماه پیش
  • مریم

    ۳۱ ساله 00

    واقعا واقعا عالی بود احسنت به این قلم.لذت بردم از خوندن هر دو فصل رمان.. انقدر غرق خوندن میشدم که زمان از دستم در می رفت...

    ۳ ماه پیش
  • غزل

    ۲۵ ساله 00

    بقول نیهات ایوووول و دمت گرم خیلی قشنگ و جامع و زیبا . قلمت جاویدان مررررسی نگار جووون

    ۳ ماه پیش
  • صدیقه

    ۴۱ ساله 00

    عالی بود، حقیقت جامعه الان مابود، خوبیش این بودکه واقعا به سزای اعمالشان رسیدن مثل بعضی رمان ها خیالی نبود، آخرش خیلی کشتارداشت، بازم میگم عالی بود، خسته نباشی

    ۳ ماه پیش
  • میترا آراسته

    00

    واقعا عالی بود قلم نویسنده انقدر روان و عالیه که آدم تو عمق داستان میره

    ۳ ماه پیش
  • ماهرخ

    00

    عالی بود . دمت گرم نویسنده جان

    ۳ ماه پیش
  • یاسمن

    ۱۸ ساله 00

    واقعن عالی بود خیلی خوشم اومد از این رمان به قول نیهان دمت گرم نویسندا

    ۴ ماه پیش
  • Mb

    00

    خیلی خوب وآموزنده بود

    ۴ ماه پیش
شروانو (شَروانو) لحظاتی پیش

پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم می‌گفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمی‌گنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخره‌ترین چیز ممکن بود... یکی یک‌دانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم می‌کرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب می‌دانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب می‌آمد، موهایم را شانه می‌کرد و از قوی بودنم حرف می‌زد. لبخند می‌زد و خیره در چشمان سیاهم می‌گفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات می‌سازن، بزرگ‌تر کن؛ حتی اگر هیچ‌کس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچ‌کس نداره، تو می‌تونی از ویرونه‌ها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو می‌بخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشی‌هات مبارزه کنی چون تو قوی‌ترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.