من پلیسم به قلم سیما.الف
داستان درباره ی دختری به اسم ریحانه هسش که در یک خانواده به شدت افراطی و خشک مذهب بزرگ شده و توسط پدرش وارد نیروی پلیس میشه و به خاطر هوشش بهش ماموریتی داده میشه که...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۳ ساعت و ۴۰ دقیقه
حتى از تو عکسم برق چشاش آدمو ميگرفت...
رو عکسش استپ کردمو بهش خيره شدم...لامصب چقد خوشگل بود!
ازون تيپ پسرا که من خيلى خوشم مياد...ولى بخاطر قيافه گوريلم حتى نگاهمم نميکنن!
صورتش صيقلى و برنزه....چشماى قهوه اى و بينى سربالا و متناسب...
فک مردونش نشون از محکم بودن شخصيتش داشت...از چشاش شرارت ميباريد....
لباشم که ديگه هيچى....وااااااى....خاکتوسرم ...هوايي شدم...
سريع از عکس خارج شدم...سى دى رو در اوردم....يعنى من بايد توجه اينو جلب کنم؟؟؟
اگه منم قاطى دخترا بندازه اونور آب چى؟؟؟
نه ....سرهنگ احمدى نميزاره....
ولى من با اين قيافه گوريل انگوريم چجورى توجه اين آقا هلو رو جلب کنم...
مطمئنم انقد دختراى رنگ وار دوربرش ديده که اصن من به چشش نميام!
آهان سرهنگ گفت باىد تغيير قيافه بدم.....واى خدااااا
چقد گيج کننده شد.....ولش کن اصن.
فردارو بچسب....
خوابيدمو تا صبح ديگه نفهميدم چى خواب ديدم!!!
.رگه هارو برداشتمو چادرمو سرم کردم و با قيافه نزارى حاصل از خواب بد ديشب راهى اداره شدم....
....تو اتاق کنفرانس همه جمع بودن....منم که مثل دفعه قبل تنها زن جمع بودم...
بعد چند ديقه سرهنگ اومد....
-بسم ا... الرحمن الرحيم...سلام بهمه..
همتون با خوندن اون مطالب بايد فهميده باشيد جريان از چه قراره....
برحسب وظيفه هرکدومتون بايد تغيير قيافه بدين...
همه گريم ميشن..حتى من...چون ممکنه اونا مارو شناخته باشن...
پس فعلا تا چند ماه با اين صورتتون خداحافظى کنين...
همونطور که قبلا گفتم ستوان محمدى مهره اصلى اين برنامس....
کار و موفقيت همه ما بستگى به تلاش ايشون داره...
البته ايشون تنها کسى نيستن که مستقيما با باند رابطه برقرار ميکنن.
سروان عسگرى هم بايد وارد باند بشن....ايشونم جز مهره هاى اصلى حساب ميشن...
با اشاره دستش همه سرها به طرفى رفت که سروانه نشسته بود...اونم مث بقيه صورتش ت انبوه ريشاش گم شده بود....
-جناب سروان شما هم نقش مهمى داريد که البته تو اين بازى نقطه مقابل ستوان محمدى هستيد....
اون سروانه با اين حرف چشاشو دوخت به من...اوه اوه...چه چشايي داره..
خوبه لااقل اين چشاش يه جذبه اى داره...ولى ريشاش نميذاشت دهنشو ببينم...
دماغش ولى خوشگل بود...اونم چشاشو تنگ کرده بود و با دقت بو صورت پشمالوى من نگاه ميکرد...
اااااا گفتم پشمالو يادم نبود چه قيافه ضايعى دارم....
سريع سرمو انداختم پايين...
.
از فردا ماموريت شروع ميشه...امشب با خانواده هاتون وداع کنين....
ديگه هيچ نوع رابطه اى نبايد داشته باشين تا پايان ماموريت...
فردا همه به اداره بيايد..با لوازمتون....براى هرکس خونه اى در نظر گرفتيم.
فردا تو خونه خودتون که مستقر شدين گريم ميشين....از شب ماموريتتون شروع ميشه....
حالا همه مرخصيد....ميتونيد بريد خونه....ممکنه ديگه برنگرديد....!!!!
يا خدا...يعنى شهيد ميشم؟؟؟
نه بابا...منو چه به شهادت!
نه بابا!!!اين حرفاى سرهنگ چقد تاثير گذار بوده ما خبر نداشتيم!!!!!
-لبامو با زبونم خيس کردم و با صدايى که بهت توش کاملا پيدا بود,گفتم:منم دلم تنگ ميشه مامان.
-رئيست ميگفت ماموريتت خيلى مهمه!
قراره کشورتو نجات بدى ...خيلى خوشحالم که دخترم قهرمان شده..
سعى کن اين يکى ماموريتتو مثل قبلى خوب انجام بدى...
رئيست گفت اگه موفق بشى ارتقاء درجه ميگيرى...
حقوقتم ميره بالا....خوبه حداقل اينجورى کمک پدرت ميکنى...
بدبخت ديگه جون نداره بره بازار و بياد....
بلکه بازنشسته بشه بياد پيشم...منم از تنهايى در ميام!!!!
آهااااااان.....حالا فهميم اين دلتنگيه قضيش چيه!
-جناب سرهنگ ديگه چى گفت؟
-ميگفت يهچند ماهى نبايد ببينيمت...ممکنه شناسايي بشى....
تازه بايد گيريمتم بکنن...
گفت بخاطر ماموريت مجبورى قيافتو تغيير بدى....
من که زياد راضى نبودم ولى سرهنگه گفت بايديه!
وگرنه ميشناسنت واسه ماهام خطرناک ميشه!!!
اتنا
۲۳ ساله 01مظخرف ترین رمان بود سازندش بی استعداد بود خیلی چرت بود این رمان بد ترین رمان هست
۴ هفته پیش.....
02آخرش بد تموم شد. کلی ایراد هم داشت ولی باز هم جالب بود
۴ هفته پیشناشناس.
20خیلی چرت بود، نویسنده میتونست به جای اینکه اینقدر عشق فربدو بد جلوه بده طوری داستانو جلوه بده که فربد واقعا عوض شده و احساسش واقعا پاکه و آدم خوش قلبیه اما خب .. قلم نویسنده به شدت ضعیف بود.
۱ ماه پیشDiana
۱۴ ساله 00غلط املایی خیلی داشت آخرش خیلی بد تموم شد اصلا نباید عاشق مجرم میشم و باید عاشق اون مرده میشد سر گرد میشد یا اون امیر خیلی بد بود در کل
۱ ماه پیشتو رو سننه
10چرا انقدر غلط املایی داشت
۱ ماه پیشمهسا
۲۵ ساله 10اصلا واقعی نبود همش تخیلاتی بود به نظر من وقتتونو هدر ندید نمی ارزه بخونید
۲ ماه پیشMohadese
۱۹ ساله 00واقعا عالیه همه رمان هاش حتما بخونید
۲ ماه پیشرزیتا
00برای من جالب بود خسته نباشید میگم برای نوشتم این زمان 🍀
۲ ماه پیشساجیک
10یکم درست نبود. کسی که تو خونواده مذهبی بزرگ شده و میگه حتی بازوهامو بابامم ندیده، چطوری انقد راحت همه جاشو میندازه بیرون؟ بدون خجالت بعد ذوق می کنه که تو بغل یه قاچاقچیه؟ طبیعی نیس
۲ ماه پیشستایش
20ایراد های نظامی داشت در کل بد بود
۲ ماه پیشنیلو
00میتونست خیلی بهتر از اینم باشه از پایانش اصلا خوشم نیومد باید ادامه پیدا میکرد
۲ ماه پیشدخترک
۰۰ ساله 10متاسفانه خوب نبود
۲ ماه پیشزهرا
12آخرش نفهمیدم چی شد و ریحانه با کی ازدواج کرد
۲ ماه پیشیاس
۴۱ ساله 40غلط املایی زیاد جاانداختن نقطه ها اغراق بیش ازحد درباره کشف حجاب نیروهای پلیس چرا باید برای جذب خواننده آنقدر***هادریده بشن
۳ ماه پیش
Sara
00خوب و جالب بود