تو خیلی زشتی! به قلم نسا عسگری
درمورد دختری زشت به اسم بهار که همه بخاطر زشت بودن صورتش و کک ومک ها فرو وز بودن موهاش مسخره اش می کنن
بهار تورشته طراحی بورسیه میشه و به کشور کره میره
تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۰ دقیقه
راه هتل رو درپیش گرفتم.
لباس هام رو عوض کردم و موهای وز و فرفری شده ام رو شونه کردم.
هرچند هیچ تغیری نکرد...
ای خدا آخه من بااین موهای لعنتی چجوری برم بیرون؟!
اگه مثل امروز روسری یا شال هم سرم کنم بیشتر جلب توجه میکنه.
از حرص پامو کوبیدم زمین و گفتم:
—به جـــهنم
بزار ببیــــن،اصلا واسم مهم نیس...
لباسام و بایه شلوار لی و سارافون بلند عوض کردم و مانتو و شلوارمو انداختم تو حموم تا بعدا بشورم.
ازهتل بیرون اومدم و برای پیدا کردن خونه راه افتادم...
بعداز سه ساعت گشتن خسته و کوفته به سمت هتل رفتم.
ساعت طرفای ۲بود و وقت صرف کردن ناهار...
وارد اتاقم شدم و دست و صورتم رو شستم،لباس هامو که از شدت عرق کردن خیس شده بود رو عوض کردم و به سمت رستوران هتل رفتم...
بعداز خوردن غذا وارد آسانسور شدم و دکمه طبقه ای که توش ساکن بودم رو فشار دادم.
فکرم خیلی مشغول بود،نکنه چون فکر کردن که خارجی ام و باقیمت های اجاره اشنا نیستم،ازم پول بتیغن؟!
از همین الان باید فکر پول هایی که خرج می کنم باشم!
قراره برای یه مدت طولانی اینجا بمونم،پس باید خیلی بادقت پول هام رو خرج کنم...
وارد اتاقم شدم و خودم رو تو اتاقم انداختم و خیلی زود خوابم برد...
باکرختی ازخواب بیدار شدم،یه نگاه به ساعت مچیم انداختم،ساعت ۵غروب رو نشون می داد.
برای این که کرختی ناشی از خواب از تنم بره،به سمت حموم رفتم و بعداز یه حموم درست و حسابی لباس هام رو شستم.
بعداز نیم ساعت اومدم بیرون و لباس هام رو پوشیدم.
داشتم به این فکر میکردم که برای خونه چه خاکی تو سرم بریزم که یاد رویا افتادم.
خوب خودش گفته بوداگه باهاش کاری داشتم زنگ بزنم،اگه بتونه حتما کمکم می کنه...
به سمت چمدونم رفتم که هنوز وقت نکردم بازش کنم،زیپ کوچیک جلوش رو باز کردم و کارت رویا رروبیرون درآوردم...
شماره درج شده رکی کارت رو به گوشیم وارد کردم و بهش زنگ زدم.
بعداز چندبوق جواب داد و به کره ای گفت:
—سلام.
به فارسی گفتم:
—سلام خانوم گریمور،خوب هستید؟!
باصدایی که ازش هیجان می بارید گفت:
—ســـــــلام،بهارخودتی؟!
—اره،خودِ خودمم.
—میدونی از کیه منتظرت بود؟!
اخه چرا انقدردیر تماس گرفتی؟!
لبخندی رو ل*ب*م نشست و در جوابش گفتم:
—تاالان که میشه گفت فقط خوابیده بودم...
کمی مکث کردم و با خجالت گفتم:
—امـــــم...رویا...خودت بهم گفته بودی که باهات تعارف نکنم و هرمشکلی که داشتم بهت زنگ بزنم دیگه...
—آره،آره...کارت گیر کرده که زنگ زدی دیگه!
بگو ببینم چیه تا اگه تونستم کمکت کنم.
—خوب...من دیروز رفتم دنبال چندتا خونه واسه اجاره،اما خوب...من خیلی با قیمت های اینجا و نرخ قیمت اجاره ها و چیز های دیگه آشنا نیستم.
میخواستم بپرسم می تونی کمکم کنی؟!
—البته که می تونم...الان کجایی؟!
—هتل.
—باشه...آدرس هتلت رو واسم پیامک کن.
من ساعت ۶:۳۰کارم تموم میشه،میام دنبالت تا باهم بریم.
—باشه،ممنون.
فعلا
—فعلا.
تلفن رو قطع کردم و آدرس رو براش پیامک کردم.
تازمانی که رویا خودش رو برسونه،کمی درس هایی رو که استاد لــی یاد داده بود مرور کردم.
ناسلامتی دانشجو بورسیه ای هستمــا!
زمانی که رویا اومد از پذیرش هتل بهم زنگ زدن و بعداز صدور اجازه من وارد اتاقم شد.
وااای چقدراین دختر نازه،یه تاپ سفید پوشیده بود که بندهای کلفتش روی بازوهاش بود و یه شلوار لی جذب همراه با کفش های ماشنه بلند،اون موهای بلند بلوندش روهم باز گزاشته بود.
لبخندی بهم زدوسلام کرد،بالبخندجوابش رو دادم که وقتی نگاهش به لباسام افتاد گفت:
—پس تو نمی خوای حاضر بشی؟!
—خوب حاضرم دیگه!
—چــــــــــــی؟!
ROGA
00چرا من وقتی فهمیدم گیو و ملیسا باهمن از ملیسا متنفر شدمو گریم گرفت؟ جدااا انتظارشو نداشتم، راستی مگه هویا عاشق بهار نبود؟ چی شد پس؟
۱ ماه پیشM
۱۴ ساله 01عالیی بود
۱ ماه پیشآذر
01از نویسنده عزیز تشکر میکنم بخاطر رمان زیبا و اموزنده ومتفاوتتون، عالی بود ممنونم، منتظر رمان های بعدیتون هستم
۲ ماه پیشفاطمه
10نونا رو پسرا به دخترای از خودشون بزرگتر میگن شما باید می گفتین اونی
۲ ماه پیشMahla
۱۸ ساله 10رمان خوبی بود ولی خیلی بهتر هم میتونست باشه آخرش هم چندان جالب تموم نشد.
۲ ماه پیشیک نفر
10رمانش خیلی قشنگه اما مگه گیو بهارو دوس نداشت چرا یهو رفت با ملیسا من هنوز دارم گریه میگنم
۷ ماه پیشفاطی
۱۴ ساله 01من هنوز نخوندم بنظر باحال میاد
۳ ماه پیشکیم
01ای رمان عالییییی ترین رمانی هستش که من خودم عاشقش شدپ ۵ بار خوندمش❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۴ ماه پیشهانا
21واقعا رمان بی نظیری و آموزنده ای بود. یه جور میخواست به ما بفهمونه که حتی اگه زشتم باشی بازم باید خودتو قبول داشته باشی
۴ ماه پیشبرزه
20رمان خوبی بود البته چندان جذابیت و هیجانی برای خواننده ایجاد نمی کرد.در کل خوب بود
۴ ماه پیشم
10دوستان کسی رمان کره ای جذاب سراغ داره
۶ ماه پیشع
۲ ساله 31مضخرف ترین رمان
۷ ماه پیشاتوسا
11رمان خوبی بود اما نباید انقدر کوتاه می بود
۷ ماه پیشتو خیلی زشتی
30رمان خوبی بود ولی انتظارات من رو کاملا پوشش نداد
۷ ماه پیشFati
۱۳ ساله 10واقعارمان خوبی بود خیلی خیلی خوب ,,
۸ ماه پیش
ماهرخ
۳۲ ساله 00جذاب نبود نصفه ولش کردم