مارال به دلیل اصرار خانواده اش به ازدواج با مردی که برایش درنظر گرفته اند مجبور به جدایی از پسر مورد علاقه اش میشود و تن به ازدواج اجباری میدهد...
او فکر میکند بعداز ازدواجش عشق عمیقش را فراموش خواهد کرد!
اما غافل از اینکه ازدواجش تازه آغاز ماجراست...


412
92,375 تعداد بازدید
317 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۴۳ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ...

    ۱۸ ساله 00

    اصلا خوب نبود این همه کتکش زد زبون نداشت چیزی بگه خیلی زود خیانتشو بخشید از ی طرف میگه عاشق حامدم از ی طرف دی میگه علی رمان مینویسید ی رمان درست حسابی بنویسین میگه کاش پیش علی بودم بعد میگه عاشق حامد

    ۱ ماه پیش
  • مامان علی

    ۲۳ ساله 00

    واقعا رمان های که مینوسین ابکیه چرا باید یع دختر خیانت و کتک و بی اختیاری تحمل کنه میتونست بره طلاق بگیره بره جایی که هیچکس نشناخته نه اینکه آخر رمان با ای همه بدبختی که کشیده بگه خوشحال وخوشبختم چرت

    ۱ ماه پیش
  • سحر 35

    00

    خیلی قشنگ بود

    ۱ ماه پیش
  • فاطمه

    ۲۲ ساله 00

    رمان خوبی بود ،ولی اینکه هر روز با عشق اولت روبه رو بشی سخته واقعا... حتی بعد از ازدواج هم نتونی فراموشی کنی😔

    ۲ ماه پیش
  • ملیکا

    ۱۵ ساله 10

    رمانش افتضاح بود اعصاب خورد کن یعتی چی محمو خیانت کرد کتکش زد بهش مشکوک بود آزادش نمیزاشت بهش احترام نمیزاشت همه چیرو زورش میکرد بعد باهاش مون بازم😐 باید با علی زندگی مبکر لا علی خوشبخت تر بود خیلی ب

    ۲ ماه پیش
  • معصومه

    30

    رمان خوبی بود حتما بخونید ولی کاش علی و مارال بهم میرسیدن علی خیلییییییی به مارال میومد

    ۲ ماه پیش
  • حدیث

    20

    افتضاح فقط چرا وقتی حامد هم کتکش زد هم خیانت کرد آخرش باید بگه خوش بخت ترین زن دنیام و چرا خیلی راحت حامد باید تیپشو عوض میکرد و به زور چادر سرش میکرد؟؟

    ۲ ماه پیش
  • ناشناس

    ۱۵ ساله 20

    عالی بود اما کاش مارال و علی باهم ازدواج میکردن ن مارال و حامد

    ۲ ماه پیش
  • S.D

    ۱۳ ساله 00

    عالی بود

    ۲ ماه پیش
  • کیمیا

    ۲۶ ساله 00

    باخوندنش دلم خیلی گریه میخاد عالی بود سپاس

    ۳ ماه پیش
  • A.a

    ۳۲ ساله 00

    عالی بود ..

    ۳ ماه پیش
  • ازاد

    ۱۶ ساله 00

    واییی یعنی چی ازاد مارال باید با هم بودن اوکی بودن منظوم ترین علی بود بمیرم براش اینقد براش گریه کردم برا خودم گریه نکردم

    ۳ ماه پیش
  • رها

    ۴۱ ساله 00

    توجامعه ی مازیاده، خودم دارم ب چشمم میبینم

    ۴ ماه پیش
  • رها

    ۴۱ ساله 10

    رمان خوبی بود ولی بدیش این بود که تاآخرش مارال وعلی هنوزعاشق هم بودن، باینکه دوتاشون ازدواج کردن، بعد ازدواج مهرزن وشوهربه دل هم میشینه وهمه چی فراموش میشه،خودمم به زوردادن به کسی که ازش متنفربودم

    ۴ ماه پیش
  • دختر تابستون

    ۲۶ ساله 00

    قشنگ بود

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.