هانا پسر تقلبی به قلم حدیث
دختری که تمام عمرش رو به عنوان پسر زندگی کرده تا نجابتش رو حفظ کنه غافل ازینکه...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۲ ساعت و ۱۲ دقیقه
دوباره قهقه زد
اخمی کردم_زهرمار ...چته؟؟
ماهان بزور جلو خندش گرفت و اخمی چاشنی صورتش کرد_خیلی زشته
تو دلم گفتم زشت عمته..با اون قیافت
آیناز_ماهان شما باهم دوستین؟؟
ماهان پوزخندی زد_یعنی به تیپ و قیافه این رعیت میخوره دوست من باشه
یعنی دلم میخواست دندوناش توی دهنش خورد کنم
دستم مشت کردم با صدای که از عصبانیت میلرزید_رعیت باشی یا پولدار مهم نیس ،مهم شخصیت و معرفت ادم که تو ازش بوی نبردی..
ماهان چنگی به یقه لباسم زد و چون وزنی نداشتم مثل پر کاه از زمین بلند کرد
ماهان از لای دندونای کلید شدش غرید_یه بار دیگه بگو چه زری زدی؟؟
پوست صورتش از هجوم خون قرمز شده بود
هر لحظه در حال انفجار بود
از ترس زبونم لال شده بود واقعا قیافش ترسناک شده بود
آیناز دستش روی دست ماهان گذاشت_مااهان ولش کن..خواهش میکنم
ماهان نگاهی به آیناز انداخت و من به عقب پرت کرد_فقط بخاطر آیناز دندونات رو توی دهنت خورد نمیکنم
به سختی تعادلم حفظ کردم تا زمین نخورم
ماهان_لیاقتت همون حمالی منه..سریع بیا تو اتاقم کارات رو انجام بده وگرنه زنگ میزنم پلیس بیاد جمعت کنه...
و بعد تموم شدن حرفاش به سمت طبقه بالا رفت
بغض بدی توی گلوم نشسته بود
توی این سال ها هرجور زندگی کردم
ولی به هیچکس اجازه ندادم ابنجوری تحقیرم کنه
با عصبانیت به سمت پله ها میرفتم که آیناز جلومو گرفت
_هانی ..از دست ماهان ناراحت نباش .. درسته کمی مغرور و خشکه ولی توی دلش هیچ چیزی نیس..
نگاهی کوتاه به آیناز انداختم از مسیری که ماهان رفته بود رو دنبال کردم
تاهرچه زود تر کارم اینجا تموم بشه و ازین وضع راحت بشم
توی راه رو 4 تا در بود
نمیدونستم اون لندهور کدوم اتاق رفته
به سمت اولین اتاق رفتم و درش باز کردم
یه دکور سفید صورتی با کمدی پر از عروسک به چشمم خورد
مطمءنن به روحیه لطیف ماهان نمیخورد این اتاقش باشه
در اتاق رو بستم به سمت اتاق بعدی رفتم
درش باز کردم
اتاق ساده با دکور قهوه ای کرمی بود
و تمیز مرتب
اینم بهش نمیاد انقد مرتب باشه
در بستم به سمت اتاق سومی رفتم
چون انتظار نداشتم کسی تو اتاق باشه در یهوو باز کردم که...
چشمم به ماهان افتاد لخت روی تخت نشسته بود فقط یه شلوارک تنش بود
آب دهنم با صدا قورت دادم
نمیتونستم چشم از اون همه عضله های پیچ در پیچ و بدن سفیدش بگیرم
ماهان پوزخندی زد_چیه مث دخترا زل زدی به من
هرچند تو انقد ریزی شک میکنم پسر باشی
ترسیده زل زدم بهش
یعنی امکان داره فهمیده باشه من دخترم؟
نه ... من 10 سال همین وضع بودم هیچکس شک نکرد
ماهان از روی تخت بلند شد به سمت حموم رفت
_بیا دنبالم لباستم بکن اگه نمیخوای لباسای خوشکلت خیس بشه
پوزخندی زد
bita
10اره بخدا یهوی زد تو ذوق البته ژکم طولانی شد بود ولی کاش بعضی جا شل نمیگرفت نویسند
۵ ماه پیشسلما
01افسانه ها میگن عموش هنوز داره داستانشو میگه 😂🫡
۱ ماه پیشTati
۰۰ ساله 10خب اول از مهم سپاس واسه رمانت چه خوب چه بد براش زحمت کشیدید ولی واقعا آخرش چرا اینطوری شد حالا اون هیچی او دو حرف لاتین .. رازش چی بود؟!
۴ هفته پیشآسو
۱۶ ساله 00سلام ،مرسی از رمان خوبتون ،عالی بود🌹 اما مادر ماهان و ایناز کی بود؟داخل رمان حرفی از اون زده نشده
۱ ماه پیشسلما
10اخرش عین فیلمای ایرانی بی سرو ته تموم شد 🫤
۱ ماه پیشمهرداد
۱۹ ساله 00خیلی چرت بود دختره از خونه فرار می کنه از دست دستمالی ها مهرداد در امان بمونه اما اهورا و ماهان بیشتر دسمالیش میکنن
۱ ماه پیشفاطی
۱۳ ساله 415از همون چند خط اولش معلوم بود خیلی چرته ادامش ندادم 🤮 راستی یه سوال اگه دختر خپدشو شبیح پسرا کنه میشه نجیم ؟😳🤮 خدایا بزرگیتو شکر دیگه تو پاشو برو به لطف یه اصکولای داریم حجابو نجابتو میشناسیم🤮🤮
۱ سال پیشمصی
71تو یکی ببند
۱ سال پیشسلما
00بعد جالب اینجاست که وقتی لباس دخترونه پوشید ماهان غیرتی میشه که موهاشو بپوشونه🫤
۱ ماه پیشمهری
۳۵ ساله 10عالی بود کیف کردم دست نویسنده ش طلا تکراری نبود
۱ ماه پیشمریم
۱۹ ساله 00رمان قشنگی بود. ولی خیلی زود به آخر رسید یهویی شد
۲ ماه پیشفریبا
۲۸ ساله 00خوب بود.ولی منکه توش طنزی ندیدم.اگه رمان طنز میخواید سرکار خانم وروجک رو بخونید.
۲ ماه پیشسولماز
00خوبه که خودشو حفظ کرده وگرنه تو دوربرش که همه ازش فیض بردند فقط اون وقت کمی دیگه طول می کشید به کل شهر خدمت رسانی می کرد
۲ ماه پیشالی
۳۰ ساله 10این چه سمی بود، دختره برای نجابتش از خونه فرار کرده والله تعرض ماهان بیشتر از تعرض مهرداد بود تازه اون موقع مهرداد بچه بوده ولی مهرداد خرس گنده، خود دخترم که همه دستمالیش کردن
۲ ماه پیشکوثر
00خیلی عالی بود واقعا دستتون درد نکنه یکی از بهترین رمان هایی بود که خوندم فقط ببخشید این رمان فصل۲ هم داره؟
۲ ماه پیشفاطمه حسینی
۲۰ ساله 00بابا .نویسنده جان دمت گرم عجب رمانی بود خیلی دوسش داشتم
۲ ماه پیشیه دختر
00عالی بود فقط آخرش مگه ماهی اسمه؟
۲ ماه پیشsaaz
۱۶ ساله 10وای خیلی قشنگ بود🥺💗
۲ ماه پیشمعصومه
۲۰ ساله 00خیلی خوب بود آخرش یهو تموم شد ولی بازم خیلی قشنگ بود
۲ ماه پیش
Meli
60رمان خوبی بود ولی ایکاش یهو نمیرفت دوسال بعد خوب بود شب عروسیشونو بذارن