آیلین بانوی من

به قلم فریده بانو

عاشقانه اجتماعی

داستان رمان راجع به دختری هست که در خانه‌ی پدرخوانده اش زندگی می کند.
پدرخوانده او یک پسر دارد که پس از ۱۲ سال می خواهد از انگلیس به کشور بازگردد.
از جایی که دختر داستان ما از این پسر متنفر هست، حالا باید این پسر را تحمل کند یا…؟!


260
77,496 تعداد بازدید
164 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۴ ساعت و ۵۴ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • تینا

    00

    خیلی قشنگ بود

    ۲ ماه پیش
  • Maryam

    ۱۹ ساله 00

    رمان خیلی قشنگی بود دوسش داشتم یه رمان تو همین مایه ها بهم بگید که از خارج برگشته باشه اینا تو این مایه ها

    ۲ ماه پیش
  • منصوریخدیجه

    ۳۲ ساله 00

    قشنگ بود رمانش

    ۳ ماه پیش
  • آوا

    00

    رمان قشنگی بود من از شخصیت دختره خیلی خوشم اومد شادو سرزنده بود

    ۳ ماه پیش
  • Asma

    ۱۸ ساله 11

    خیلی بد بود اصن خوشم نیومدحیف وقتم

    ۴ ماه پیش
  • giso

    ۱۷ ساله 20

    خیلی رمان خوبی بود من واقعا ازش خوشم اومد مرسی نویسنده بابت زحمتات

    ۵ ماه پیش
  • ۱۲

    01

    خیلی چرت بود

    ۵ ماه پیش
  • من بگم تو میشناسی

    03

    رمان بسیار عالی بود دست نویسنده درد نکنه ولی یه چیز برای من عجیب بود چجوری شده دختره با پسر پدر خواندش ازدواج کرد

    ۵ ماه پیش
  • Fereshteh

    20

    عاااااااااالی بود.ممنون از نویسنده

    ۶ ماه پیش
  • نرگس

    20

    خوب بود

    ۷ ماه پیش
  • mare

    ۱۸ ساله 30

    رمان خوبی بود ازش خوشم امد دست سازنده هم درد نکن

    ۸ ماه پیش
  • ساره

    ۱۴ ساله 20

    خیلییییییی باحال بود ممنون از نوشتن این رمان

    ۸ ماه پیش
  • پناه

    ۲۴ ساله 20

    عالی بود👍اون اول هاش دوستداشتم انقدسیاوشوبزنم کف بالابیاره امابعدش ازش خوشم اومده سعی در جبران داشت وازبرادرانه های کیوان خیلی خوشم امدمادرانه های خالهزهرا خواهرانه های تاراوپریادرکل حرف نداشت😉🌹⁦❤️

    ۸ ماه پیش
  • هانیه

    ۲۰ ساله 110

    رمان قلم بشدت ضعیفی داشت و ابکی بود 👎👎👅

    ۱۰ ماه پیش
  • سارینا

    ۱۸ ساله 21

    من هر سه تا رمان این نویسنده رو خوندم یکی از یکی جذاب تر بود مرسی از نویسنده

    ۱۰ ماه پیش
حسرت با هم بودن لحظاتی پیش

عاشق برادر زنداداشم بودم. پسر مودب و باشخصیتی که مدیریت یکی از هتل‌های مشهد رو به عهده داشت و نجابت و وقار از وجودش می‌ریخت اما مجید عشق ممنوعه‌ی من بود! مادرش شکوه به ازدواج برادرم با دخترش راضی نبود چون ما رو هم‌شان خانواده‌اش نمی‌دونست و برادرم با وسط گذاشتن جونش رضایتش را بدست آورد. اما چه اتفاقی می‌افته اگه شکوه بفهمه پسرش مجید هم در تمام مدت دلباخته‌ی من بوده و درصدد فرصت مناسب برای ابراز علاقه‌اش به من؟...

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.