آقای مغرور ، خانم لجباز

به قلم بهارک مقدم

پلیسی عاشقانه طنز کلکلی

داستان،داستانه دوتا مامورموفق اداره آگاهیه که اصلا آبشون باهم تویه جوی نمی ره!یکیشون سرگرد سورن صادقی و دیگری سروان عسل آرمان.
داستان از جایی شروع می شه که اداره آگاهی واسه دستگیری یه باند بزرگ قاچاق مواد مخدر مجبوره که دوتا مامور زبده رو بفرسته به عنوان یک زوج داخل این باند.اولین گزینه ها کسی نیستن جز بچه های داستان ما… داستانی پر از فراز و نشیب!حوادث مختلف واتفاق های جالب
پایان خوش


1435
132,435 تعداد بازدید
724 تعداد نظر

تخمین مدت زمان مطالعه : ۹ ساعت و ۳۴ دقیقه


نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نیلوفر

    ۱۷ ساله 00

    سلام هیچکدوم از رمان ها برام باز نمیشه هر کاری میکنم 🥲💔

    ۶ روز پیش
  • R.s

    01

    رمان خوبی بود ولی عشق و عاشقی چرته .......هیچ عشقی واقعی نیسیتتتتتتتتتتتتتتتتتت

    ۱ ماه پیش
  • ارزه

    ۲۵ ساله 00

    عشق احساس چرتی نیست عشق احساس پاکیه که کسی اگه عاشق یکی شه و ولش نکنه به اون حساس میکن عشق نگو عشق خیلی چرته

    ۲ هفته پیش
  • ارزو

    ۲۵ ساله 00

    بابا رمانش عالیبودی اگه نخونی ضلر میکنی

    ۲ هفته پیش
  • صبا

    00

    خیلی خیلی عالی بود واقعا

    ۳ هفته پیش
  • آتنا سنگبری

    ۱۳ ساله 00

    من عاشق این رمان شدم وسورن

    ۳ هفته پیش
  • صبا

    ۱۴ ساله 00

    عالی بود

    ۴ هفته پیش
  • فاطمه

    ۱۶ ساله 00

    رمان بسیار عالی و جذابی بود ♡

    ۴ هفته پیش
  • زهرا

    00

    خیلی زیبا بود تمام احساساتی که برای نوشتن این رمان زحمت کشیده شده بود رو حس کردم 🌱

    ۱ ماه پیش
  • آرزو

    ۲۷ ساله 00

    عاااالیییی بود😍😍

    ۱ ماه پیش
  • مهسا

    ۱۵ ساله 00

    سلام. این رمان واقعیت داره یا تخیلی هست؟

    ۱ ماه پیش
  • خانوم پلیس

    00

    بینظیر بود فوق العاده لذت بردم مخصوصا ک شغل مَد نظرم ت آینده این شغله!!!عالی قلمت عالیه خانوم مقدم به کارتون ادامه بدین

    ۱ ماه پیش
  • حلما

    ۲۱ ساله 10

    خیلی قشنگ بود❤️

    ۲ ماه پیش
  • Sany

    00

    دوستان اسم رمانی که باران دختر مو هویجی عاشق استادنقاشیش بود اما استاد با خواهر باران ازدواج میکنه و دوست داداش باران که پلیس مخفی محمد که اسم اصلیش مهراد عاشق باران و باهاش ازدواج میکنه چیه میدونید؟

    ۲ ماه پیش
  • نازنین

    00

    لطفا فهمیدی بع منم بگو

    ۲ ماه پیش
  • هانیه

    ۱۶ ساله 20

    عاااالی بود ممنونم از نویسنده این رمان خوب

    ۲ ماه پیش
  • سارا

    20

    من این رمان رو قبلا خوندم واقعا رمان باحال و قشنگیه

    ۲ ماه پیش
شروانو (شَروانو) لحظاتی پیش

پدرم عاشق فرزند دختر بود... بعد از چهار فرزند پسر، بالاخره صاحب یک دختر شد. مادرم می‌گفت آن روز از خوشحالی توی پوستش نمی‌گنجید و این برای باقی اهالی روستا مسخره‌ترین چیز ممکن بود... یکی یک‌دانه پدر شده بودم؛ نامم را دلنیا گذاشت اما همیشه «تاقانه» صدایم می‌کرد، یعنی دردانه... بچه که بودم، معنی اسمم را پرسیدم و او جواب داد: دلنیا یعنی مطمئن، یعنی اطمینان... خوب می‌دانست که قرار است زندگی برای من چقدر سخت باشد. هر شب می‌آمد، موهایم را شانه می‌کرد و از قوی بودنم حرف می‌زد. لبخند می‌زد و خیره در چشمان سیاهم می‌گفت: تو دلنیایی، مرز آرزوها و رویاهات رو از قفسی که مردم برات می‌سازن، بزرگ‌تر کن؛ حتی اگر هیچ‌کس باورت نداشت تو دلنیا باش و به خودت مطمئن باش، زور و قوی بودن تو رو هیچ‌کس نداره، تو می‌تونی از ویرونه‌ها آبادی بسازی... اسمت و وجودت شبیه گل، به زندگی رنگ و بو می‌بخشه... تو تا همیشه باید برای خودت و خوشی‌هات مبارزه کنی چون تو قوی‌ترین مبارزی! شَروانو در زبان کوردی به معنی مبارز است. ____ ۱. تاقانه در زبان کوردی به معنای دردانه یا تک فرزند است.

محبوبترین های هفته

راه های دانلود اپلیکیشن

اسفند

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

بهمن

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

دی

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آذر

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

آبان

نویسنده و گوینده : بهاره نوربخش - @bahare.noorbakhsh

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.