جدال بین sms و mms به قلم Tawny girl
داستان درباره سه تا دختر شیطونه که باهم دوست هستند.طی بحث و کلکلی با سه تا پسر زندگیشون دستخوش تغییرات میشه و ...
تخمین مدت زمان مطالعه : ۱۳ ساعت و ۵۲ دقیقه
سپهر-اره،دیگه کاراش تموم شده،از چند وقت دیگه میرم سرکار.
-وای من انقدر دوست دارم پلیس شم همیشه از کارای هیجانی خوشم میاد.
سپهر بایه لحنی که انگار داره مسخره میکنه گفت:اره کاملا معلومه که خیلی زرنگی تو این کارا.
-مسخره میکنین؟
سپهر-من؟نه بابا
-ولی قشنگ از لحنتون معلوم بود بعدم صاف نشستم سرجام که دیدم خونه میشا اینا رو رد کردیم گفتم
-دور بزنید رد کردیم باید میرفتیم تو اون خیابون پایینی.
اونم بی حرف دور زدو منو رسوند...داشتم پیاده میشدم... درو محکم کوبیدمو بدون تشکرو خداحافظی راه افتادم که یه دفعه سپهر گفت:
سماء خانم به گوش من رحم نمیکنی به ماشین خودتون رحم کن، بعدم
گازشو گرفتو رفت.
با اعصاب داغون رفتم خونه میشا ایناو کل قضیه رو براشون تعریف کردم.
میشا-خداشانس بده مردم چه شانسی دارن.
-چرتو پرت نگو میشا
-مهرا-حالا خودمونیم سماء فقط رسوندتت؟
-مثلا چه کاری می خواست بکنه؟
-مهرا-خوب یه دختروپسرِ جوون تو یه ماشین،به نظر تو چه کاراییی میشه کرد؟
-گمشین بیشورا!!!!راستی فردا باید ماکت درست کنیما حواستون هست؟
میشا-کوچه علی چپ بن بسته اجی
مهرا-میشا بیخیالشو...امروز غروب بیاین بریم وسایل ماکتو بخریم.
با خنده ومسخره بازی از تو مغازه بیرون اومدیم که یه دفعه دیدم سپهر بادوستش سیاوش توخیابونن دارن مسقیمم میان سمت ما یه نگاه کلی بهشون انداختم ...
سپهریه شلوار کتون مشکی با یه پیرهن چهارخونه مشکی صورتی پوشیده ...سیاوشم یه شلوارمشکی با پیرهن چهارخونه سفید مشکی دوتاشونم که ماشالا دیلاق از صد کیلومتری میفهمی دارن میان...برگشتم سمت بچه ها گفتم
-شمام اون چیزی که من میبینمو میبینین؟
مهرا-اینکه سیاوش دوسته داداشم کسراس با سپهر چیکار میکنه؟
-سیاوشو ماهان رفیق فابای سپهرن همیشه مثل سه تفنگدار باهمن
میشا-این سپهروسیاوش که قیفو تیپِ خوبی دارن ماهانم مثل اینا هست یا نه؟
- اره بابا اون ماهانم قدوهیکل اینارو داره قیافه هم از اینا بهتر نباشه بدتر نیست...
مهرا-دارن نزدیک میشن...داشته باشین چیکار میکنم
داشتن نزدیکمون میشدن که ناخوداگاه دستم رفت سمتِ شالم که بکشمش جلو که گفتم ول کن بابا الان سپهر فکر میکنه به خاطر اون کشیدم جلو برای همین یکم شالمو عقب کشیدم که موهام بیشتر ریخت بیرون ...
همینجور که زل زده بودن بهمون از کنارمون رد میشدن که
مهرا-ایـــــــــش چندِش زدم توسرشو گفتم
خاک توسرت شنیدن
مهرا-گفتم بشنون دیگه
میشا-خوب گفتی ولی تونباید میگفتی سماء میگفت بهتر بود
-راست میگه من با سپهر مشکل دارم تو چرا گفتی؟
مهرا-اخه منم زیاد ازاین پسره سیاوش خوشم نمیاد دوست داداشمه یه نمه مشکل داریم.
-اهان حالا که داره داستان بیخ پیدا میکنه پس باید به فکر نقشه باشیم تا حالشونو بگیریم.
میشا-افرین خوبه... فعلا بیخی تا یه موقعیت خوب به حسابشون برسیم
مهرا-فعلا بای تاصبح بیایم خونتون برای درست کردن ماکت
-باشه صبح میبینمتون بای
****
از صبح میشاومهراوسحر اومدن خونمونو داریم ماکتمونو درست میکنیم
-خدایی خیلی خوشگل شد مطمئن باشین نمره کامل مال ماست.
مهرا-اره ولی یه مشکلی وجود داره!
میشا-چه مشکلی؟
مهرا-عقل کلا چجوری ببریمش مدرسه؟
سحر-خب چهارتایی میگیریمش دستمونو میبریم دیگه...
-توانقد فکرمیکنی خسته نشی یه وقت...خله تا اون جا مسخره خاص وعام میشیم که...
میشا-راست میگه تا مدرسه هزارجور تیکه نوش جان میکنیم
مهرا-دوستان درحال حاضر چه گهی بخوریم؟
همون موقع در اتاقو زدن وخاله شیرینو مامان اومدن تو اتاق
مامان-اَه اَه این چیه درست کردین چهارتا خل خوردین بهم نتیجش میشه این دیگه
-اِِِِ مامان به این قشنگی...
خاله شیرین-زهرا چرا میزنی تو ذوقشون... خیلی قشنگ شده بچه ها افرین
مامان-خب حالا خوبه،فقط چجوری می خواین ببرینش مدرسه؟
مهرا-الان داشتیم به همین فکرمیکردیم....نمیدونیم چیکار کنیم؟
خاله شیرین-ولی من میدونم...سپهر دیشب شب کار بود تازه از سرکار اومده بذارببینم اگه بیداره با ماشین براتون میاره...
-نه خاله نمیخواد به اقا سپهر زحمت بدین
خاله همینجوری که تلفنو برمیداشت گفت:حرف نزن بچه
مهدیس
۱۳ ساله 00آره خیلی خیلی رمانای قشنگی هستن🤩🤩
۴ روز پیشپارمیس
04اصلا قشنگ نبود
۹ ماه پیشگیسو
00رمانه خوبیه اما بیشتر از اینکه به عشق سپهر و سما بپردازه وارد حاشیه های بیخود شده
۲ ماه پیشAniya
21به نظرم خیلی خوب بود،آدموقشنگ میبردبه اون محله وحال وهوا،عالی بود،فقط درموردشکنجه ی سماوسپهرخیلی اغراق شده بودولی درکل عالی بود،ممنون ازنویسنده ی عزیز🙏🌹
۳ ماه پیشAniya
20فقط آخرشوخیلی خلاصه کردوزودتموم شد،تکلیف میشاوماهان مشخص نشدوبه محض اینکه سمابله رودادعقدکردن وتمام،عقدمهراروقشنگ وصف کرده بودولی سمارواصلا،حداقل میشدآخرش بنویسه چندسال بعدویه توضیح کوچیک بده
۳ ماه پیشزحل
۱۶ ساله 00وااااااای خیلی این رمان خاص است من دارم برای بار دوم میخونمش ممنون از نویسنده عزیز همینجوری ادامه بده موفق باشی گلم
۳ ماه پیشفاطمه
10بهترین رمانی بود ک خوندم عالی بود عالیییس
۴ ماه پیشzahra
10به نظرم رمان خوبی بود ولی بعضی قسمتها کامل گفته نشده بود ولی این رمان ایراد های زیادی هم داشت ولی چون نویسنده زحمت زیادی کشیده میتونیم بگیم رمان خوب و جالبی بود در کل.../
۶ ماه پیشستی
۲۶ ساله 17مزخرفترین و بچگانه ترین رمان بود
۷ ماه پیشحسنا
04چرا رمان کامل نبود؟
۸ ماه پیشyeki
۱۵ ساله 50عالی بود خیلی ممنون از سازندش
۸ ماه پیشمهشید
40سلام واقعا رمان قشنگی بود به نظرم کلی شوخی هاش ناز بود داستانش عالی تموم شد و من خیلی حال کردم دست نویسنده درد نکنه😘😘😘
۸ ماه پیشrozhin
30بد نبود فقط بعضی جاهاش زیادی خلاصه بود
۹ ماه پیشثریا
۱۴ ساله 21رمان بسیار زیبایی بود منتظر رمان های دیگه ی شما هم هستم 💝🌷
۹ ماه پیشفاطمه
21واقعا رمان خوبی بود حاضرم باطمینان بگم بهترین رمانهایی که توکل زندگیم کلاه داران اگه گفتی من کیم و این رمان هست که واقعا بدون هیچ نقصی هستند و در این رمان برابری هستو بین دختر یا پسر فرقی گذاشته نشده
۹ ماه پیششوکا
۱۵ ساله 20خوب بود میتونست کامل تر شه بازم ممنون پایان قشنگی داشت اینکه هرکدوم به عشقشون رسیدن ولی کمی ضعف های کوچیک داشت ولی زحمت شما نویسنده قابل ستایشه
۹ ماه پیش
رها
02نسبت به رمان های دیگه ای که خوندم زیاد جالب نبود پیشنهاد میکنم رمان ریما دختری به نام مروارید اگه گفتی من کیم در همسایگی گودزیلا حتماااااااا بخونین عالیه نخونین از دستتون رفته😂♥️