دنیای رمان مرجع رمان های ایرانی
شاخه سرخ ارغوان
ارغوان دختری با شخصیت قوی و مستقل که رویاهای دخترانه زیادی در سر دارد. از جمله پیشرفت و استقلال مالی. هنگامی که به دنبال کار میگردد بر حسب اتفاق با دکتر جوانی آشنا میشود. این آشنایی با تصادف ماشین دکتر کامران افشار با ماشین ارغوان جرقه میخورد و اتفاقات پیدرپی که پس از آن رخ میدهد. این رویدادها سرانجام منجر به رابطهای عاشقانه بین آن دو میشود اما مدتی بعد پای زنی ناشناس به نام پرستو به رابطه آنها باز میشود که معمای این رمان است. معمایی که به دوران گذشته برمیگردد وقتی که کامران نوجوان بود و دچار اختلالی روانی که هیچ یک از آن خبر ندارند جز خودش و زنی که یکی از نزدیکان پرستو است.
پایلوت
من کوروشم، کاپیتان کوروش ساعی، مردی سرسخت و نفوذناپذیر که با تمام مقاومت و سرسختیام دل و دینم رو به حنا باختم، حنایی که فقط منو به چشم برادرش میدید ولی من نمیخواستم برادرش باشم تا اینکه تصمیم گرفتم... تو مدرسه بخاطر رنگ حنایی موهام مسخرهام کرده بودن. بعد از تعطیلی، به محض رسیدن به عمارت، بجای اتاقم به پشت یکی از درختهای کاج پناه برده بودم و اونقدر گریه کرده بودم که همونجا خوابم برده بود. چند ساعت بعد به محض باز کردن چشمام کوروش رو کنارم دیده بودم. سرم روی پاهاش بود. موهام رو داشت نوازش میکرد که ...
میراث هلیوس(جلد دوم)
رونیکا بعد از حل کردن معمای گردنبند به طور ناگهانی وارد دنیای پریان میشود دنیایی که تنها آدمیزاد آن سرزمین اوست. دختری که سرنوشتش شکست تاریکی ست و... بعد از مدتی او به طور اتفاقی معبد مخفی را پیدا میکند و گنجینهی خدایان، خود را به صاحب اصلیاش نشان میدهد. گنجینهای که شاید تنها امید نجات این جهان باشد. اما همه چیز به این جا ختم نمیشود چرا که او بین یک دو راهی قرار میگیرد، دو راهی که ....
هدف سخت
فریدون تهرانی دانشمندی هستهای است که عضو تیم هستهای سازمان انرژی اتمی تهران میباشد. داستان از جایی آغاز می شود که در یک تصادف ساختگی توسط باند ترور دانشمندان هستهای، فریدون به همراه دخترش گرفتار دشمنان میشوند. تانیا دختر فریدون بی اطلاع از همه چیز، ناخواسته وارد ماجرایی می شود که زندگیاش را دستخوش ماجراها و مشکلات بسیاری می کند و در اینجاست که هدف سخت زاده می شود...
متهم ردیف چهارم
شادی و آرزو دو دوست صمیمیاند که از دوران دبستان با هم بودهاند و بعدها امیر، برادر آرزو، عاشق شادی شده و با هم نامزد میشوند. موضوع از جایی شروع میشود که آرزو به طرز مشکوکی کشته میشود و این وسط همه چیز بر علیه شادیست. ولی این ظاهر ماجراست و در پس پرده رازهای شومی وجود دارد که با برملا شدنشان زندگی را بیشتر از قبل برای شادی جهنم میکنند. رازهایی که ریشه در کینهای کودکانه دارد و نفر سومی که جایش در ذهن شادی خیلی وقت است که کمرنگ شده و به فراموشی سپرده شده است.
توأمان
میانِ شقاوت و شرافت اختلاف چندانی نیست، اما بینشان تفاوتهاست... . دو همزاد کاملاً متضاد که قدرتِ عشق و غرور ثروت بینشان جدایی انداخته بود، دست سرنوشت بار دیگر آنها را به هم میرساند. اما این ملاقات و این تجدیدِ دیدار برای هیچ کدام خوش یُمن نیست. با اتفاق تلخی که برای یکی از همزادها رخ میدهد، آنهارا مجبور میکند تا کمی سازش کنند. غافل از اینکه تقدیر برای آنها دوری را رقم زده بود و این سازش چیزی جز بختِ بد و نحسی به ارمغان نداشت.
قرار ما پشت شالیزار
من تاباندختم، دختری از یک خانوادهی روشنفکر در دههی 30 شمسی. زندگی قشنگم، عشق شمس که از کودکی با من همراه بوده و بهش امید داشتم، یکدفعه دود میشه و همهچی به هم میریزه. اختیارم میافته دست عموم که به زور میخواد منو به عقد پسرش دربیاره. دلو میزنم به دریا و از خونه فرار میکنم، به این امید که دوست مامانم در شمال پناهم بده، اما پیداش نمیکنم. وسط این همه بدبختی گیر مردی میافتم که اون هم ارتشی فراریه و هیچکدوم به هم اعتماد نداریم اما اجباراً همراه میشیم تا از خطراتی که احاطهمون کرده جون سالم به در ببریم... غافل از اینکه... چه ماجراهایی در انتظارمونه... زندگی من یه داستان پرفرازونشیبه که از خوندنش سیر نمیشید.
میراث هلیوس (جلد اول)
رونیکا دختری به ظاهر معمولی که در مزرعه کنار مادربزرگش ساکن است. در شب تولدش گردنبندی به دستش میرسد که در همان نگاه اول انرژی عجیبی به رونیکا منتقل میشود. با اولین لمس گردنبند حال رونیکا بد شده و احساسات عجیبی او را در برمیگیرد. بعد از آن شب کابوسهای عجیبی آرامش را از او میگیرد. کابوسهایی که دختری با موهای قرمز همیشه در آن حضور دارد و رازی بزرگ را در خود پنهان کرده است...
شکار او
الیسا نامه های مشکوکی پیدا میکنه. نامه هایی که با رد خون اسمش بارها و بارها روی کاغذ نقش و نگار شده. دائم احساس میکنه که در حال تعقیبه این که یه نفر همیشه حواسش به اونه و حتی صداش رو می شنوه. از اینکه نزدیک پنجره بشه میترسه چون هر وقت بیرون رو نگاه میکنه توی اون تاریکی شب شخصی رو میبینه که همیشه نگاهش به خونشه! و حواس اون تا ابد پی الیسا میگرده. نه اسم داره و نه هویت اما تمام اطلاعات الیسا رو داره. بهش پیامک میده حسابش رو پر و خالی میکنه و حتی میدونه قدم به قدم الیسا به کجا ختم میشه! اون شکارچی کیه که فقط شب ها پیداش میشه همه رو زیر داره و بازی خطرناکی رو با پنج نفر شروع کرده. بازی که از جنس خون و انتقامه. بازی که در نهایت به یه ضیافت ختم میشه ضیافتی که فقط یک نفر از اون جون سالم بدر میبره. شکارچی بعد از پنج ماه از راه رسیده، و قراره یکی یکی خون همه رو بمکه. اون کیه؟ و چرا همه چیز به اون شکارچی تاریکی می رسه؟
یوتوپیا(ژاکاو)
در میان هیاهوی پر پیچ و خم سرنوشت، نوری روشن او را وارد زندگی پر رمز و رازی کرد. زندگیای که شاید ظاهرش مانند خواستههایش بود. آشنایی با خانواده ی ارجمند برای او روی خوش زندگی ای بود که همیشه آرزویش را داشت. بی خبر از دسیسه هایی که سرنوشت برایش چیده بود پا به عمارت پر رمز و راز ارجمندها گذاشت و قربانی خواستههای شوم آن ها شد.
داستان یه دختری که به همه چیزش پشت و کرده! و حالا توی دنیایِ مخصوص و ساخته ی خودش زندگی میکنه! دنیاش، کرم و قهوهای رنگه و پر از عطر تلخ قهوه و وانیل و کروسانهای تازه ... از پشت پنجره، به برخوردِ قطرههای بارون، به شیشه ی اون کافه چوبی، خیره شده و به رویاهاش فکر میکنه! تو رویاهاش ، در سالهای بسیار دورِ گذشته زندگی می کنه! تو کافهای که متعلق به خودشه و یه اتاق پشتی داره! اتاقی که پر از نقاشیهاشه و همه وسایل و ابزاری که برای به تصویر کشیدنِ تصوراتش میخواد رو در اختیار داره! ولی کسی چه میدونه!؟ شاید اونی که همیشه از طرف دیگه ی خیابون بهش خیره میشه، جوری زندگیش رو تغییر بده که حتی خیال پردازی هاشم بهش قد نمیده!
راه های دانلود اپلیکیشن